آیا دوره ی احمدی نژاد گذشته؟

مدتی پیش آقای احمدی‎نژاد، رئیس جمهور، به طور سرزده به عیادت ابوالفضل پورعرب رفته بود. ظاهرا در این دیدار مادر پورعرب خطاب به احمدی‎نژاد گفته است که «ما خیلی ناراحتیم که دوره شما دارد تمام می‎شود». احمدی‎نژاد به شوخی پاسخ تلخی داده است که «دوره ما خیلی وقت است تمام شده».

مدت‎ها پیش که زمزمه‎های حضور مشایی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم مطرح بود، حمایت احمدی‎نژاد از نامزدی وی نیز مطرح بود. با توجه به احتمال رد صلاحیت مشایی از سوی شورای نگهبان، تحلیل‎های مختلفی در مورد واکنش احتمالی احمدی‎نژاد به این رای ارائه می‎شد، از امکان استعفا گرفته تا استنکاف از برگزاری انتخابات.


به عقیده‌‎ی من این‎گونه تحلیل‎ها بیشتر از سوی مخالفان احمدی‎نژاد و در جهت ساختن یک «لولوی ترسناک» از احمدی‎نژاد ارائه می‎شود. همین گمانه‎زنی‎ها توجیه و مجوزی می‎شود برای تخریب‎های بیشتر احمدی نژاد در رسانه‎های خبری و البته در بین مردم. 

در این چند روز حدس و گمان‎هایی در مورد تایید صلاحیت کاندیداها در سایت‎ها و شبکه‎های اجتماعی رد و بدل می‎شود، در این بین رد صلاحیت مشایی قطعی تلقی می‎شود و شایعات پیرامون رد صلاحیت هاشمی هم به گوش می‎رسد. البته بیشتر نگرانی‎ها و دغدغه‎ها پیرامون رد صلاحیت هاشمی است. شخصا بر این باورم که این بازی «تایید می‎شود-رد می‎شود» در مورد هاشمی یک بازی برای قرار دادن هواداران وی در وضعیت «خوف و رجا» است تا بتوانند تنورشان را گرم‎تر کرده و هواداران را در چنان اشتیاقی نگه دارند که لحظه‎ی اعلام تایید صلاحیت سجده شکر کنند.

حتی اگر به احتمال بسیار ضعیف، شورای نگهبان در اعلام اولیه اسامی، نام هاشمی را حذف کند، به احتمال بسیار قوی در اطلاعیه‎ای تکمیلی نام وی را به لیست کاندیداهای قانونی اضافه خواهد کرد، آن‎هم قاعدتا به سفارش ولی فقیه.

با توجه به شواهد و قراین اگر قرار باشد در این مدت مخالفت، اغتشاش و اعتراضی به نتیجه‎ی رد صلاحیت‎ها انجام پذیرد، بی‎شک از طرف هواداران و اطرافیان آقای هاشمی خواهد بود که ظرفیت خود را در سال 88 نیز نشان داده‎اند.

در آن سمت، واکنش احمدی‎نژاد به رد صلاحیت مشایی از جنس نامه به رهبر و «درخواست ابطال نظر غیرقانونی شورای نگهبان و تایید صلاحیت مشایی» خواهد بود. واقعیت این است که حتی اگر محمود احمدی نژاد متمایل باشد که واکنشی شدیدتر یا عملی به نظر شورای نگهبان نشان دهد، از ابزار کافی و نیروی لازم و پیاده‎نظام مورد نیاز بی بهره است.

بدنه‎ی اجتماعی وفادار به احمدی نژاد جزو طبقه‎ی فعال اجتماعی نیست، بالعکس در مسایل سیاسی و اجتماعی بسیار منفعل هستند. پایگاه کنونی احمدی‎نژاد در میان قشری است که بیشترین و بزرگترین ابزار اثرگذاری و مشارکت‎شان در سیاست همان تک رای روز انتخابات است. پراکندگی و موقعیت جغرافیایی آن‎ها به گونه‎ای نیست که بخواهند و بتوانند اعتراض خود را از طریق حضور خیابانی و اغتشاش نشان بدهند. حتی در صورت دعوت احمدی نژاد از هوادارانش برای نشان دادن واکنش، بسیاری از این هواداران از چنین دعوتی باخبر نخواهند شد. دولت و شخص احمدی‎نژاد همیشه از ضعف رسانه رنج برده است و هیچ گاه رسانه های فراگیر و وفادار به خود نداشته است. لذا در صورتی که اتفاقی در شرف وقوع باشد، بخش وسیعی از علاقه مندان ایشان اصلا از آن مطلع نخواهند شد و فقط در حد شایعات غیررسمی چیزهایی می شنوند.

از طرف دیگر، بدنه‎ی دولت به خصوص استانداری‎ها و فرمانداری‎ها به خوبی آگاهند که احمدی‎نژاد دیر یا زود رفتنی است، «پلاکش عبور موقت است»، آنها سرنوشت خود را به هیچ وجه به احمدی‎نژاد گره نمی‎زنند. فکر نان و آب پس از 24 خرداد 92 برایشان بسیار مهم‎تر و در اولویت است. لذا حتی در صورت استعفا یا عدم تمکین در برگزاری انتخابات، مجریان زحمت این کار را خواهند کشید. این مطلبی است که شخص احمدی‎نژاد هم به خوبی از آن اطلاع دارد. تجربه نشان داده است که حتی افراد کابینه‎ی وی که قاعدتا بایستی از نزدیک‎ترین و وفادارترین یاران وی باشند، قدم به قدم به وی پشت کرده و در جبهه مقابل وی قرار می گیرند. 

همین تنهایی در انبوه جمعیت است که احمدی نژاد را وادار به این اعتراف تلخ کرده که دوره ما خیلی وقت است گذشته است.


همین الان که قصد انتشار این مطلب را داشتم خبر رسمی رد صلاحیت هاشمی و مشایی منتشر شد.


اخلاق سیاسی؛ این برنامه: حاج آقا گرین‎کارت

با یک نگاه واقع گرایانه به فضای سیاسی کشور می توان دریافت که کنش ها و رفتارهای سیاسی افراد و جریانهای موجود بیش از آنکه مبتنی بر اخلاق، انصاف و تقوا باشد، مبتنی بر قواعد جنگ قدرت و اصل «هدف وسیله را توجیه می کند» است. در این فضا، اصل اولیه و ابتدایی رفتارهای سیاسی تلاش برای رسیدن به مراکز تصمیم گیری از طریق حذف رقبای سیاسی است. برای دستیابی به چنین هدفی، هر وسیله ای اعم از دروغ، تهمت و شایعه مجاز است و به وفور استفاده می شود. البته افراد و جریاناتی که چنین خصیصه هایی در رفتارهای سیاسی آنها وجود دارد، هیچ وقت از صرافت ژست های اخلاقی، توصیه به تقوا و  نقاب اخلاق مداری نمی افتند و ادعای پرچم داری سیاست دینی و اسلامی هم دارند. نمونه های فراوانی از این دست موارد وجود دارد.

هر چند مقصر اول چنین فضایی عاملان آن یعنی برخی سیاسیون و پشتیبانان رسانه ای آنها هستند که در زیر ردای اسلام سیاسی مبتلا به رذایل اخلاق سیاسی مارکسیستی هستند، ولی انتظار صلاح و اصلاح رفتار از چنین جماعتی بیهوده و خام اندیشانه است. اما آیا نمی توان از مخاطبان عادی و افرادی مسایل سیاست را به صورت غیرانتفاعی و مستقل دنبال می کنند انتظار داشت که در مواجهه با ادعاها و شایعات و تهمتها، چشم و گوش بسته پذیرای خبرهای سیاسی نباشند و کمی از قدرت خدادادی تجزیه و تحلیلشان استفاده کنند؟ این انتظار نمی تواند بیهوده و خام اندیشانه باشد.


اخبار دروغ و شایعات زیادی خصوصا در سالهای اخیر توسط افراد حقیقی، رسانه های وابسته و سایتهای منتسب به سیاسیون ساخته و پرداخته شده است که برخی از آنها مدتها دوام آورده اند و مبنای تحلیل های بعدی قرار گرفته اند. بنده قاعدتا نه اشراف کامل به همه این موارد دارم و نه توانایی پرداختن به تعداد زیادی از آنها را دارم ولی به دلیل تکرار و تاکید بر روی برخی از این شایعات قصد دارم که فعلا به موردی از این موارد بیشمار بپردازم.


گرین کارت حجت الاسلام آقاتهرانی

مرتضی آقاتهرانی از نمایندگان مجلس و اعضای شاخص جبهه پایداری است. به خاطر حمایتهای گذشته ی ایشان از دولت و احمدی نژاد (استاد اخلاق هیئت دولت) و همین طور به خاطر تعلق خاطر ایشان به آیت الله مصباح و جبهه پایداری، بسیاری از سیاسیون و اعوان رسانه ای آنها دل خوشی از ایشان ندارند. از همین روی، یکی از رقبای سابق ایشان در «بهارستان»، موضوع گرین کارت داشتن ایشان را در رسانه ها مطرح کرد و پس از آن بود که رسانه های منتسب به مجمع تشخیص، شهردار وقت، اصلاح طلبان و برخی «بهارستان» نشینان موجی از تخریب و توهین را به ایشان راه انداختند و برخی دانسته یا نادانسته -به دروغ- اینگونه وانمود کردند که ایشان تابعیت آمریکا را اخد کرده است و حتی کار به جایی رسیده است که برخی از همین سایتها ایشان را با نام حاج آقا گرین کارت خطاب می کنند. جالب اینجاست که نماینده ی افشا کننده عماد افروغ و از کباده کشان اخلاق در سیاست است.

از آنجایی که اولا جمهوری اسلامی، تابعیت دوگانه (داشتن یا گرفتن تابعیت کشورهای دیگر) را برای اتباع خود جرم می داند، ثانیا گرفتن تابعیت کشورهایی مانند آمریکا و کانادا مستلزم سوگند خوردن به پرچم آن کشور و اعلام وفاداری به منافع آن کشور در سرتاسر جهان است، این رسانه ها کوشیدند با مساوی جلوه دادن گرین کارت و تابعیت، این نماینده ی مجلس را مورد حمله و تخریب قرار دهند. 

همان طور که پیش تر گفتم، هیچ تعجبی ندارد که این رسانه های دروغ پرداز و کذاب بدون هیچ ابایی در عصر ارتباطات و در روز روشن چنین ادعایی کنند و حتی قوانین مهاجرت آمریکا را به خاطر منافع سیاسی خود تغییر داده (!) و تفسیر به رای کنند (!). اما این مسئله شگفت آور است که مخاطبان این سایتها و جریانها که معمولا خود را قشر فرهیخته و نخبه جامعه تلقی می کنند چطور به این راحتی فریب این سیاست بازان دغل پیشه می خورند و همه ی اعتبار نخبگی (!) و فرزانگی (!) خود را بر سر چنین تحریف آشکاری می گذارند در حالی که امروزه بسیاری از جوانان و خصوصا قشر دانشجو اطلاعاتی از قوانین مهاجرتی آمریکا دارند و یا می توانند با یک جستجوی ساده اینترنتی متوجه شوند که گرین کارت مجزا از تابعیت است.


اگر بخواهیم به صورت کلی قانون مهاجرتی و تابعیت در کشورهای غربی را شرح دهیم به این صورت است که هر فرد خارجی برای ورود به آن کشور نیاز به ویزا دارد. مثلا کسی که برای تحصیل به این کشورها می رود دارنده ی ویزای دانشجویی است و کسی که برای کار به چنین کشوری مهاجرت کند دارای ویزای کار است. بعضی از این ویزاها فقط برای یکبار ورود به آن کشور معتبر هستند (آمریکا)، در چنین حالتی وقتی مثلا دانشجو وارد آن کشور شد، باید در تمام طول تحصیلش در همان کشور بماند و اگر به هر دلیلی آن کشور را ترک کرد، بایستی بار دیگر برای گرفتن ویزا اقدام کند. برخی دیگر از ویزاها برای ورود چندباره به آن کشور معتبر هستند و مثلا دانشجو می تواند در طول تحصیل بارها از آن کشور خارج و به آن داخل شود. این ویزاها دارای اعتبار زمانی محدود هستند و پس از اتمام اعتبار، بایستی دوباره برای تمدید آن اقدام کرد.

ویزاها دارای محدودیتهایی از جنس بالا هستند، مثلا نیاز به تمدید دوباره دارند یا مثلا تعداد ساعات کار مجاز آنها محدود است و ... . اکثر کشورها چنین امکانی را دارند که فرد پس از مدتی سکونت و یا تحصیل در آن کشور، برای اجازه ی اقامت موقت درخواست بدهد. در این صورت فرد تا زمانی که شرایط خاص قانونی را رعایت کند می تواند در آن کشور اقامت یا کار کند و دیگر محدویت های قبلی ویزا کمتر می شود. این اجازه ی اقامت موقت در برخی کشورها گرین کارت و در برخی کشورها بلوکارت نامیده می شود. با داشتن این کارت، محدودیتهای فرد در زمینه ویزا کمتر می شود و تا مدتی که برخی شرایط را دارا باشد، این کارت اقامت معتبر خواهد بود. یکی از این شروط، ساکن بودن مدت زمان خاصی در آن کشور است، به عنوان مثال فرد نمی تواند بیشتر از مدت زمان معینی خارج از آن کشور باشد وگرنه کارت وی خود به خود باطل می شود. شرایط صدور و شرط اعتبار این کارت در کشورهای مختلف متفاوت است، ولی مثلا پس از اینکه فرد 3 یا 4 سال را در کشوری زندگی کند، می تواند درخواست این کارت را بدهد. برای داشتن چنین کارتی هیچ نیازی به حضور در دادگاه، سوگند به پرچم، اعلام وفاداری به قانون اساسی، مذهب رسمی یا هیچ چیز دیگری نیست. در حقیقت می توان گفت این کارت یک ویزا است با مدت اعتبار نامشخص که به شخص اجازه می دهد از برخی مزایا مانند اجازه ی کار، تحصیل، ورود و خروج به کشور بهره مند شود. چنین چیزی به هیچ عنوان نه با قوانین جمهوری اسلامی در تضاد است و نه با نرم های اخلاقی رایج. اگر بتوان شخصی را به خاطر داشتن گرین کارت (اجازه ی اقامت) سرزنش و ملامت کرد، به همان دلیل می توان خیل کثیری از سیاست پیشگان، مدیران قبلی و نمایندگان بهارستان را به دلیل داشتن ویزای کشورهای دیگر مواخذه کرد؛ جه آنکه گرین کارت و ویزا کاملا از یک جنس هستند.


در کشورهای مذکور، پس از اینکه فرد بلوکارت یا گرین کارت خود را گرفت پس از گذشت چند سال در صورت داشتن شرایط، می تواند درخواست تابعیت آن کشور را بدهد (این زمان برای آمریکا ظاهرا 5 سال است). در آن صورت بسته به قوانین  کشور مورد نظر در دادگاهی حضور می یابد و ضمن سوگند وفاداری به منافع آن کشور، شهروند آن کشور می شود و از تمامی حقوق و مزایای افراد آن کشور من جمله شرکت در انتخابات ها، داشتن پاسپورت آن کشور، حمایت حقوقی و کنسولی در کشورهای دیگر و ... برخوردار می شود. در این صورت چنین فردی ملزم به حمایت از منافع آن کشور در همه جای دنیاست و از آن طرف، کشور متبوع هم ملزم به حمایت از حقوق وی در تمام کشورهای دیگر است. نمونه ی آن را در قضیه های دستگیری اتباع ایرانی-آمریکایی یا ایرانی-کانادایی مشاهده کرده ایم. هم اکنون تعداد بسیار زیادی از افراد ایرانی به انحاء مختلف تابعیت کشورهای دیگر خضوصا آمریکا، کانادا و کشورهای اروپایی را اخذ کرده اند و ضمن داشتن پاسپورت خارجی به ایران سفر می کنند.


در مورد کنونی نیز، حجت الاسلام آقاتهرانی به دلیل تحصیل در آمریکا و بعدا کار در مرکز اسلامی نیویورک ویزا و گرین کارت آمریکا را گرفته است و طبیعتا پس از مراجعه به ایران بعد از گذشت مدتی، گرین کارتشان از اعتبار ساقط شده است. در یک کلام اینکه داشتن گرین کارت تفاوت چندانی با داشتن ویزا ندارد و نمی تواند دستاویزی برای مذمت کسی شود. در چنین حالتی استفاده از عنوان «عضو جبهه پایداری و دارنده ی گرین کارت آمریکا» برای آقاتهرانی همان قدر مضحک و سفیهانه است که بخواهیم مثلا برای احمد توکلی از عنوان «نماینده مجلس و دارنده ی ویزای انگلیس»، و یا برای امام از عنوان «رهبر فقید انقلاب و دارنده ویزای فرانسه» یاد کنیم.


دانستن و فهمیدن تفاوت ماهوی و فاحش گرین کارت (حق اقامت مشروط) با تابعیت (شهروندی) تنها با یک جستجوی ساده در اینترنت یا سوال کردن از خیل عظیم ایرانیان مقیم خارج کشور میسر میشود. ولی برخی نانشان در فریب دادن مردم است و برخی لذتشان در نفهمیدن.


برای مشاهده ی خبرها و تحلیلهای دروغ پیرامون گرین کارت و آقاتهرانی کافی است که همین عبارت را در گوگل جستجو کنید و سایتهای خبری مشهور و منتسب به سیاسیون را مطالعه کنید.


برخی لینکهای مرتبط:

http://en.wikipedia.org/wiki/Permanent_residence_(United_States)

http://immigration.terra.com/greencard_reentry_permit.html

http://www.us-immigration.com/blog/us-immigration-naturalization-process


پیشنهاد سرآشپز؛ کدام کتاب، فیلم، موسیقی یا سخنرانی؟

اصولا ذائقه‎ی آدم نباید «همه چیز پسند» باشد. یعنی آدمی از قبل باید مراقب ذائقه‎اش باشد. فکر می‎کنم ذائقه از آن چیزهایی است که عوض می‎شود، دیر یا زودش مهم نیست، مهم این است که بالاخره عوض می‎شود.

اینکه چه فیلمی می‎بینی، چه موسیقی گوش می‎دهی و چه کتابی می‎خوانی یا حتی پای صحبت چه کسی می‎نشینی در نهایت ذائقه‎ی فکر و هنر آدم را عوض می‎کند، یا بهتر است بگویم شکل می‎‌دهد. اگر «بی‎مایه» باشد ذائقه را «پست» می‎کند، اگر «گرانمایه» باشد، «متعالی».


تنها آنچه خوش‎عیار است را باید دید، شنید، خواند، و گوش داد؛ هر چیز بدعیاری را باید کنار گذاشت، هم به این خاطر که وقت و حوصله و توان آدم محدود است و هم از ترس اینکه مبادا ذائقه را پست کند.


همیشه دوست داشتم جایی وجود داشت -مثلا وبسایتی- که بتوان توصیه‎هایی در مورد کتاب و فیلم و سخنرانی و موسیقی و هر چیزی از این دست را در آن پیدا کرد و یا قرار داد. هر کسی کتابی می‎خواند، خلاصه‎ای از آن، هر کسی فیلمی می‎بیند نقدی از آن، هر کسی موسیقی می‎شنید، نظری در مورد آن و هر کسی سخنرانی می‎شنود شرحی بر آن بنویسد.


باید چنین جایی باشد تا آدم برود ابتدا عصاره‎ی کار را بچشد، عطرش را حس کند، طعمش را مزه مزه کند، بعد آنچه پسندش بود را بردارد و با خیال راحت بنشید گوشه‎ی دنجی و لذتش را ببرد. 

خوش به حال ما -یادداشت میهمان

این مطلب یادداشت دوست عزیزمان سید عباس است که با اجازه‎ی وی در اینجا نشر می شود.


به این حرف اعتقاد دارم که در بازی اهل دنیا امثال ما پیش پیش بازنده‎ایم. در بازی تکاثر و تفاخر، مال اندوزی و فخرفروشی، برتری جویی و استعلا، به رخ کشیدن و خودنمایی ما به سادگی بازنده‎ایم و خدا را شکر که چنین است. 

بوی ماه رجب که می‎آید، دلم خوش میشود. چه خوش روزگاریست روزگاران دوستداران با تو. روزه‎های رجب، غروب‎های رجب، زیارت رجبیه، سیزده رجب. چه خوش روزگاریست روزگار ما که هرچند پاره پاره و شرحه شرحه، لااقل دلی داریم که از یاد رجب سرخوش شود و برای شعبان و رمضان بی‎تاب شود. خوش به حال ما که هنوز اینجاییم که هزار مناره دارد شهر ما، و هزار گلدسته دارد آبادی ما. هرچند خسته و درمانده و حیرانیم از اوضاع روزگار، از جور این زمانه، خوش به حال ما که به هوای فواره‎ی حوض مسجد محله‎مان دلمان پر از امید می‎شود، از غروب آفتاب و ذکر "توکلت علی الحی الذی لایموت" قبل از اذان مغرب هزار باغ گل در دلمان می‎شکفد.

خدا رحمت کند آن عالمی را که یادمان داد هنگام غروب آفتاب، قبل از اذان مغرب درهای آسمان به روی بندگان باز می‎شود و وقت استجابت دعاست، خدا رحمت کند آن که ذکر "یا دائم الفضل علی البریه..." را به ما آموخت و خدا خیر دهد به تو و چشمانت که ما را عاشق کردی. خوش به حال ما که اهل این دیاریم، چه از این بهتر؟

کاش‎ها

بله فرزندم!

بعد می‎رسی به جایی که می‎گی: «ای کاش اینطور نبود»، 
یه روزی میاد که می‎گی: «ای کاش طور دیگری بود».
برای سختیِ آن روز آماده باش.

ایرادات نگارشی؛ امتناع یا امتناء

کلمه‎ی «امتناع» از ریشه‎ی «منع» یک لغت عربی و به معنای «خودداری و سرباززدن» است. قاعدتا نوشتن آن به صورت «امتناء» معنای دیگری را متبادر می کند.

کلمه‎ی «امتناء» بر همان وزن ولی از ریشه‎ی «مِنی» است که بنا بر فرهنگ ناظم الاطباء به معنای وارد شدن به سرزمین مِنی است که به طور مشخص در زبان فارسی کاربرد چندانی ندارد.


پی نوشت: رونوشت به سایت «کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه»

اینترنت در آلمان

یکی از تفاوت‎های جالبی که هنگام ورود به آلمان متوجه آن شدم بحث اینترنت است. اولین خاطره‎ی جالب من از آلمان مربوط به اینترنت می‎شود. یکی از دوستان من در همان دانشگاه ما مشغول تحصیل بود و قرار بود من روزهای اول را در خانه‎ی او بمانم. قبل از پرواز هیچ اطلاعی در مورد آدرس خانه‎ی او یا آدرس دانشگاه و ... نداشتم. تصمیمم این بود که بعد از رسیدن به فرودگاه یا ایستگاه قطار شهرمان، با گوشی موبایل به اینترنت وایرلس وصل شوم و به دوستم خبر بدهم که رسیده‎ام و او برای استقبال و راهنمایی به ایستگاه فطار بیاید. با توجه به اینکه در ایران دسترسی به وایرلس در اماکنی مانند ترمینال و فرودگاه و ... وجود دارد، پیش فرض من این بود که در آلمان هم چنین امکانی فراهم است.
 
وقتی که داخل هواپیما نشستم، قبل از اینکه از باند بلند شویم، باید موبایل‎ها را خاموش کنیم. هنوز موبایل را خاموش نکردم بودم که یک پیامک از شماره آلمان رسید، دوستم بود که شماره موبایلش را فرستاده بود و گفته بود بعد از رسیدن به ایستگاه قطار به من خبر بده.
 
پس از اینکه به فروگاه رسیدیم، سعی کردم یک شبکه وایرلس آزاد پیدا کنم ولی در کمال تعجب دیدم که همه‎ی وایرلس‎های موجود نیاز به رمز عبور دارند و هیچ شبکه‎ی وایرلسی به صورت باز وجود ندارد!
 
سوار قطار شدم، بعد از مدتی به ایستگاه راه آهن شهر مقصد رسیدم. اولین کاری که کردم دنبال یک شبکه‎ی وایرلس باز گشتم ولی آنجا هم خبری نبود. به قسمت اطلاعات ایستگاه رفتم و در مورد دسترسی به اینترنت پرسیدم، گفت تنها راه آن رفتن به یک کافه، سفارش قهوه و درخواست رمز عبور اینترنت است. در ایستگاه به اندازه کافی کافه وجود داشت ولی یک مشکل دیگر باقی بود: تمام پول من به صورت اسکناس 500 یورویی بود، یعنی چیزی که آلمانی ها تا به حال به چشم خود ندیده‎اند و فقط بانک‎ها چنین اسکناسی را قبول می‎کنند.
البته راه دیگر استفاده از تلفن های عمومی سکه‎ای بود. ولی وضعیت من به گونه ای بود که شماره تلفن دوستم را داشتم ولی پول خرد برای استفاده از تلفن عمومی را نداشتم، امکان دسترسی به اینترنت را داشتم ولی پول خرد برای رفتن به کافه و درخواست رمز عبور را نداشتم. در نهایت بعد از کمی معطلی و گشتن در اطراف ایستگاه، در یک نقطه «همراه اول» آنتن داد! سریعا به دوست مورد نظر اطلاع دادم و مشکل حل شد.
 
غرض از ذکر این خاطره این بود که بگویم (با تقریب) در آلمان بر خلاف ایران دسترسی بدون هویت به اینترنت وجود ندارد. اگر راهی برای اتصال به اینترنت وجود داشته باشد، آن راه باید یک مسئول داشته باشد. مثلا مسئول اینترنت وایرلس خانه‎ی من، من هستم. دلیل چنین چیزی در سطح اول، قانون کپی‎رایت است. اگر به عنوان مثال از وایرلس خانه من فیلم، موزیک، کتاب یا هر چیز مشمول کپی‎رایت به صورت غیرقانونی دانلود شود و این مسئله مشخص شود، من مسئول آن هستم و باید جریمه زیادی بپردازم. به همین دلیل همه افراد، شرکت ها و اماکن مراقب دسترسی افراد دیگر به شبکه خود هستند.
 
و اما جالبترین و تعجب برانگیزترین بخش ماجرا این است: فرض کنید که من برای منزل خود از یکی از سرویس دهنده‎های اینترنت در آلمان خط اینترنت می‎گیرم. طبیعتا مشخصات فردی و آدرس من در اختیار آن شرکت هست. حالا طبق قوانین آلمان، سرویس دهنده‎های اینترنت  موظف هستند که اطلاعات مربوط به داده‎های اینترنتی من را ذخیره کرده و در صورت درخواست به افراد خاصی ارائه دهند. این افراد خاص چه کسانی هستند؟ خوب طبیعی است که مثلا پلیس جزو آن‎ها باشد. ولی علاوه بر همه مواردی که به ذهن شما می‎رسد، یک دسته دیگر از افراد حق دسترسی به اطلاعات اینترنتی شما را دارند؛ وکلا! یعنی هر وکیلی به هر دلیلی می‎تواند درخواست اطلاعات و لاگ اینترنت خانه شما را به سرویس‎دهنده شما بدهد و آنها هم موظف هستند بدون چون و چرا و فقط با دیدن پروانه‎ی وکالت وی، لاگ شما را تحویل ایشان دهند!
 
حالا داستان از اینجا شروع می‎شود: یک سری وکیل بیکار وجود دارند که پرونده‎ای به آنها ارجاع نمی‎شود ولی از آنجایی که باید امرار معاش کنند از همین قانون بالا استفاده می‎کنند. یعنی لاگ اینترنت شما را از سرویس دهنده می‎گیرند و آن را چک می‎کنند، اگر موردی پیدا کردند که مشمول کپی‎رایت باشد با صاحب آن محصول (مثلا شرکت پخش فیلم) تماس می‎گیرند و ضمن معرفی خود به آنها پیشنهاد می‎دهند که  این مورد را پیگیری کنند و در قبال آن مبلغی دریافت کنند. از آنجایی که فرد متخلف جریمه مالی می‎شود، درصدی از آن جریمه به وکیل و بقیه آن به صاحب اثر می‎رسد. بعد از قول و قراری که وکیل با شرکت مورد نظر گذاشت، شکایتی علیه شما تنظیم و مبلغ جریمه به آدرس شما پست می‎شود!
 

قسمت مربوط به قوانین سرویس دهنده اینترنت در آلمان، مطلبی نیست که جایی خوانده باشم بلکه اطلاعات یکی از دوستان است که به خاطر دانلود، چیزی حدود 700 یورو جریمه شده بود.