چهارشنبه ها، ساعت ۳ تا ۶ عصر انتقال داده داریم. همت یار درس می دهد. خیلی هم بد درس می دهد. قصه می گه و می خندد و ... .

من که سر کلاس چیزی نمی فهمم. دیروز می خواستم کلاس را بپیچونم. و برم خوابگاه.

ساعت ۳ که کلاس قبلی تموم شد، گفتم از دم کلاس انتقال رد بشم. ببینم چه خبره؟

از بد حادثه دم در ایستاده بود، همت یار.

نمی شد کاریش کرد باید می رفتم تو.

از قضا همون جلسه حضور-غیاب کرد! و تمرین هم داد.

خیلی شانس آورده بودم.

اون سه ساعت خیلی سخت گذشت. تصمیم گرفتم جلسه بعد از دم در کلاس رد نشوم!