بچه ی هاشمی vs بچه ی مردم
چرا برخی اصولگرایان تعارف را کنار نمی گذارند؟
پیش درآمد: به یه نفر میگند که فرق کبوتر چیه؟ میگه یه بالش از اون بالش مساوی تره.
اول اینکه:
پیش از این بارها هنگام صحبت با دوستان این مطلب را عنوان کرده ام که از نظر من «مبحث ولایت پذیری و تبعیت ولایت فقیه و پیروی از ولی فقیه» پیش و بیش از آنکه اعتقاد قلبی و شاخص اعمال افراد سیاسی باشد، ابزاری است در دست سیاسیون تا به وسیله آن رقیب و حریف خود را حذف و از صحنه سیاسی بیرون کنند. جریانات سیاسی با چسباندن برچسب «ضد ولایت فقیه» به حریف، وی را با انواع و اقسام اتهامات لجن مال کرده و از چشم مردم می اندازند و سپس با تابلو «پیرو ولایت» در دست، خود را شیفتگان امام و رهبر معرفی می کنند. تجربه نیز نشان داده است که این «اتهام» و آن «تابلو» هر دو در اکثر موارد کارگرند و مردم نسبت به هر دو آنها حساس اند. خلاصه اینکه «ولایت فقیه» معیاری نیست که با آن اعمال سیاسی خود را تنظیم کنند، بلکه دستآویزی است برای طرد رقیب سیاسی و چماقی برای خالی کردن میدان. نمونه بارز این رفتار را می توان تلاش جریان چپ خط امامی در زمان مجلس سوم دانست که رقیب آن روز خود (جریان راست) را با اتهام ضد ولایت فقیه بود در انتخابات مجلس شکست داد. تبلیغشان هم این بود که امام نسبت به نخست وزیر شدن موسوی نظر مساعد داشتند ولی نمایندگان این جریان (99 نفر) در مجلس، به موسوی رای منفی دادند لذا مخالف ولایت فقیه هستند و ... . بعدها همین چپی های خط امامی با همین اتهام مواجه شدند و چند انتخابات را واگذار کردند. و نمونه های دیگر از این دست بسیار است و خارج از حوصله این مقال است. البته ذکر این مطلب لازم و ضروری است که این ادعا در مورد برخی افراد خاص صدق نمی کند و هستند تعداد کمی از اهالی سیاست که نظرات رهبری را بر نظرات و تمایلات خود ترجیح می دهند و ادعا و عملشان بر هم منطبق است.
دوم اینکه:
مجلس ششم عصاره ی جریانات مختلف اصلاحات بود؛ حتی رادیکال ترین عناصر این جریان هم موفق به حضور در این مجلس شده بودند. از دید اکثر سیاسیون راست و اصولگرا آن به عنوان یک مجلس افراطی و حتی بدترین مجلس ج.ا.ا می دانند که علاوه بر آسیبی که در قضیه هسته ای به کشور زد در بسیاری از موارد نیز به دشمنی و مخالفت با رهبر انقلاب پرداخت. نظر منفی به این مجلس از خصوصیات جریان راست و اصولگرا (شامل آقایان علی مطهری، لاریجانی و ...) است.
اواخر مجلس ششم، شورای نگهبان تعداد زیادی از کاندیداهای اصلاح طلب مجلس هفتم را رد صلاحیت کرد. حدود 60 نفر از نمایندگان مجلس ششم نیز در بین رد صلاحیت شدگان بودند. اصلاح طلبان در واکنش به این اقدام شورای نگهبان تحرکات زیادی انجام دادند. نمایندگان مجلس دست به تحصن در مجلس زدند. برخی از فعالین این جریان خواستار تعویق انتخابات تا زمان تعیین تکلیف رد صلاحیت شدگان شدند. برخی دیگر مصرا از دولت خاتمی می خواستند که در اعتراض به این مسئله از برگزاری انتخابات امتناع کند. و حتی بحثی جدی در مورد استعفای دسته جمعی استانداران (یعنی مجریان انتخابات) در گرفته بود. همه ی این مسایل در کنار هم شرایط سیاسی کشور را حساس کرده بود و آینده را در هاله ی ابهام برده بود. در این شرایط نمایندگان متحصن مجلس نیز خواستار استعفا شده بودند. جمیع این مسایل باعث شده بود که عده ای شرایط کشور را تعبیر به انسداد سیاسی کنند.
در چنین شرایطی بود که رهبر انقلاب در چند سخنرانی خود، به شدت بحث تعویق انتخابات را رد کردند و با تاکید گفتند که انتخابات برگزار خواهد شد؛ نه یک روز زودتر و نه یک روز دیرتر. ایشان در واکنش به زمزمه های استعفای مدیران و نمایندگان نیز با تاکید گفتند که استعفا در این شرایط خیانت به نظام و کشور است.
با این همه باز همه عده ای نمایندگان بر طبل مخالفت با رهبری کوبیده و در نهایت استعفا کردند (از میان آنها فاطمه حقیقت جو و بهزاد نبوی که مشهورتر بودند را به خاطر دارم).
و سوم اینکه:
اصولگرایان با تابلو تبعیت از رهبری و ولایت پذیری رای مشارکت کنندگان را گرفته و مجلس هفتم و هشتم و نهم را از آن خود کردند و رقیب شان را با اتهام مخالفت با (یا گاهی بی توجهی به) نظرات رهبری از مغلوب کردند. البته ذکر این مطلب لازم است که جریانات موجود در این سه مجلس الزاما یک دست نبوده و شامل طیف های مختلفی از راست سنتی، دسته های مختلف اصولگرایان بوده اند ولی تمامی آنها در این نقطه مشترک هستند. و حتی رقابت بین گروه های مختلف اصولگرایان و راستگرایان نیز از این قاعده مستثنی نبوده و فاکتور «تبعیت یا مخالفت با نظر رهبری» در جریان رقابتهای مختلف آنها همیشه به کار گرفته شده است. نمونه ی آن رقابتهای انتخاباتی مجلس نهم بود که «جبهه متحد اصولگرایان» رقیب اصولگرای خود «جبهه پایداری» را متهم به بی توجهی به نظر رهبری در مورد «وحدت» می کرد. و از طرف دیگر خود با اتهام بی توجهی به نظر رهبری در مورد «ساکتین فتنه و فتنه گران» از طرف آن جبهه مواجه شد.
هنوز مدت زمان زیادی از مجلس نهم نگذشته بود که سرعت تحولات علیه کشور شدت گرفت. موعد تحریم های اتحادیه اروپا بر علیه کشور سر رسید و شرایط اقتصادی رو به وخامت گذاشت. گرانی، تورم، عدم ثبات اقتصادی از درون و تهدیدات نظامی جدی از بیرون، کشور را در شرایط خاصی قرار داده است. در این اثنا و در خلال اختلافات داخلی بین سران قوا، چند نامه بین رئیس جمهور و رئیس قوه ی قضا رد و بدل شد تا اینکه منجر به تذکر صریح رهبر انقلاب به مسئولین شد: کشاندن اختلاف و تنش به میان مردم خیانت است.
چند روز بیشتر از این موضع رهبر انقلاب نگذشته بود که مجلس نهم طرح سوال از رئیس جمهور را ابلاغ کرد. در حالی که اکثر فعالین سیاسی و حتی مردم این طرح را مصداق کشمکش علنی قوا و ایجاد تنش در جامعه می دانند ولی نمایندگان مجلس اصولگرای نهم آن را حق قانونی خود می دانند و معتقدند که نباید در این مسایل از رهبری خرج کرد و اگر رهبری نظری داشته باشند به صورت صریح و کتبی به مجلس ارائه می کنند.
اگر این قضیه را با قضیه استعفا در مجلس ششم کنار هم قرار دهیم، باید از نمایندگان اصولگرای فعلی پرسید که مگر استعفا حق قانونی نمایندگان مجلس ششم نبود؟ و اینکه در همان مجلس ششم رهبری در قضیه قانون مطبوعات از رئیس مجلس وقت (مهدی کروبی) خواست که این طرح از دستور خارج شود و نمایندگان هم تمکین کردند. پس فرق شما اصولگرایان پیرو و تابع ولایت با اصلاح طلب های متهم به ضدیت با ولایت فقیه و خیانت چیست؟ حتی آنها هم به دستور کتبی رهبری تمکین کردند. و حتی برخی از همان مجلسی ها و استانداران اصلاح طلب افراطی بعد از تذکر رهبری قید استعفا را زدند.
شما که برای فراکسیون خود نام «اصولگرایان پیروان ولایت» را برگزیده اید، این هزینه کردن از رهبری نیست؟ این «پیروان ولایت» چه تفاوتی با «مخالفان ولایت» دارند وقتی هر دو فقط به حکم کتبی رهبری تمکین می کنند؟ و وقتی هر دو کاری می کنند که از نظر رهبری صریحا «خیانت» است؟ و آیا این مثل را شنیده اند که «دانه اش را از اینجا می خورد ولی تخمش را جای دیگر میگذارد»؟
و البته در این زمینه صحبت بسیار است ولی بماند برای وقتی دگر.
پی: بدون نظر رد نشوید.
پی: خواندن این مطلب هم خوب است. حرف حساب است بالاخره.
پی: این هم جک بهداشتی امروز؛ به یه یاروی شیرین عقلی می گند تو مگه کری که هر چی بهت می گند نمی فهمی؟ میگه نه! اون داداشم اصغره که کره، من لالم!
پی: دیر وقت است. می خواهم بروم. عنوان مناسبی برای مطلب پیدا نکردم.
دیگه تا اون حد که نه
میگند یارو نماز که نمی خونده هیچ، نزول خواری می کرده، عرق می خورده، تجاوز می کرده، روزه خواری می کرده ولی با این همه ماه رمضون سحرها بلند میشده و سحری می خورده. بهش می گند بابا تو با اون همه خلاف، تازه روزه هم که نمی گیری. چرا پا میشی سحری می خوری دیگه؟ یارو میگه: دیگه تا اون حد که نه. ناسلامتی مسلمون هستیم، کافر که نیستم.
کشور با مشکلی جدی به نام تحریم مواجه است که به عقیده کارشناسان داخلی و خارجی (و ادعای اوباما در مناظره انتخاباتی اش) شدیدترین تحریم ها بر علیه کشور تا کنون بوده است به طوری که فروش نفت را از حدود 2 میلیون بشکه در روز به 700 هزار بشکه در روز تقلیل داده است. علاوه بر اینکه مشتری برای نفت ما وجود ندارد، نفتکش ها هم از حمل نفت ایران خودداری می کنند. عمده ترین منبع درآمد و درآمد ارزی کشور هم از محل فروش نفت بوده است. حالا این به کنار.
رهبر انقلاب در کمتر از 1 هفته پیش، علنی کردن اختلافات و کشاندن اختلافات به سطح جامعه و تحریک احساسات مردم را به شدت نهی کرده و آن را مصداق خیانت به کشور اعلام کردند.
نمایندگان مجلس هم در اولین جلسه علنی پس از این اظهار نظر رهبری، طرح سوال از رئیس جمهور را اعلام وصول کردند که با حرف و حدیث زیادی هم دنبال بود. هر چند که برخی معتقدند طرح سوال حد نصاب لازم را نداشته و هیئت رئیسه به علت تمایل برخی از اعضایش عجولانه طرح را اعلام وصول کرده ولی دیگر دیر شده و قرار است نمایندگان، رئیس جمهور را به صحن علنی مجلس بکشند و از او بپرسند که چرا قیمت ارز بالا رفته است!
حالا امروز نمایندگان مجلس نامه ای به رهبر انقلاب نوشته اند و از بیانات ایشان حمایت کرده اند! و لزوم تبعیت از اوامر ایشان را گوشزد کرده اند. فراکسیون اکثریت مجلس (رهروان ولایت، حامیان لاریجانی) هم در بیانیه ای اعلام کرده که «بدون شک بیانات معظم له نصب العین و نقشه راه ماست» و در ضمن این امر را بدیهی دانسته اند که اگر «کسانی [...] در پی ایجاد اختلاف بوده و یا در روز طرح سئوال [...] اختلاف ایجاد کنند قطعا به کشور و نظام خیانت نموده اند.»
حالا یه بار دیگه همین مطلب را بخوانید.
طرح سوال از رئیس جمهور برای بار دوم
پرده اول
علی رغم اینکه پیش از این اختلافاتی بین سران قوا (بین قوا) وجود داشت، و در اکثر آنها مجلس آغازگر مجادله و اختلاف بود، اینبار درخواست رئیس جمهور برای بازدید از زندان موجب بروز تنش بین قوای مجریه و قضا شد. نامه ی اول محمود احمدی نژاد با جواب «خیلی محرمانه» لاریجانی (صادق) روبرو شد و رئیس جمهور در جواب آن نامه ای بلند منتشر کرد. صادق لاریجانی نیز پس از آن کوشید تا جواب ادعاهای احمدی نژاد را با تمسک به تفسیر شورای نگهبان از نظر حقوقی بدهد.
این نامه نگاری ها که ناشی از ابهام در حدود اختیارات و وظایف قوای مختلف دارد، موجب علنی شدن اختلافات روسای قوا در برداشت از قانون اساسی (و البته اختلافات دیگر) شد و پس از آن با تذکر شدید رهبر انقلاب مواجه شد که روسای قوا را از مشاجره در فضای عمومی و ایجاد تنش بر حذر داشتند. پس از آن لاریجانی (صادق)، لاریجانی (علی) و احمدی نژاد به ترتیب نامه هایی به رهبر انقلاب نوشتند و در آن پایبندی و التزام خود را به توصیه ایشان اعلام کردند. خصوصا لاریجانی (علی) به نمایندگی از هیئت رئیسه و نمایندگان مجلس بر لزوم دوری از ایجاد تنش در کشور تاکید کرده بود.
حال، در این میان بسیاری از فعالان سیاسی (شامل نمایندگان مجلس) و رسانه ها در این مدت انتقادهایی را از علنی شدن اختلافات (خاصه خطاب به رئیس جمهور) مطرح کردند.
پرده دوم
طرح سوال از رئیس جمهور برای دومین بار در تاریج ج.ا.ا اعلام وصول شد و احمدی نژاد برای بار دوم (در فاصله ای کمتر از 8 ماه) باید به صحن علنی مجلس برود. برخی از نمایندگان مجلس، این طرح را خلاف امر رهبر انقلاب و در راستای ایجاد تشتت و تنش در کشور دانسته اند و صحن علنی را به نشانه اعتراض ترک کرده اند.
لاریجانی (علی) و ایضا یکی از طراحان اصلی سوال، در جواب اعتراض این دسته از نمایندگان اعلام کرده اند که «دستوری از جانب رهبری به ما نرسیده است. و اگر کسی بگوید دستوری از جانب رهبری آمده خلاف گفت» و «در این مدتها بنده هیچ دستوری از رهبر انقلاب در مجلس دریافت نکردهام» یا اینکه «ما به حضرت آقا ارادت میکنیم و فرمایشات ایشان را روی چشم میگذاریم اما آقا درباره طرح سؤال بحثی نفرمودند.»
آقای توکلی هم گفته است که «سوال از رئیس جمهور طبیعتا حق نمایندگان است» و «[طرح سوال] ممکن است به تشدید اختلاف بیانجامد اما چیزی که رهبری نسبت به آن هشدار داده اند، انجام وظایف قانونی نیست بلکه کشاندن اختلافات به احساسات مردم است ایشان کارهای تحریکی را منع کرده اند نه کارهای تبیینی را (!) و امیدوارم این کار به تحریک منجر نشود.» و در آخر از رئیس جمهور خواسته است که هم شان خودش را حفظ کند و هم شان مجلس را!
اگر بخواهیم مسئله را ساده کنیم به چیزی شبیه این می رسیم: جلسات علنی مانند استیضاح و سوال و ... بیشتر از اینکه حلال مشکلات باشد باعث تشدید اختلاف می شود و با توجه به علنی بودن آنها باعث تنش در جامعه خواهد شد. تجربه قبلی سوال از رئیس جمهور هم حیثیت مجلس را لکه دار کرد و اختلافات قوا را بیشتر علنی کرد. رهبر انقلاب به شدت از کشاندن تنش ها به میان مردم انتقاد کردند و همه روسای قوا از جمله رئیس مجلس به آن لبیک گفته اند. بعد باز هم به این بهانه که دستوری نرسیده است و سوال حق مجلس است و فلان و بهمان باز هم طرح تنش زای سوال را به مجلس آورده اند. سپس از رئیس جمهور می خواهند که تحریک نکند، تنش ایجاد نکند.
اگر سوال از رئیس جمهور حق قانونی مجلس است، جواب دادن رئیس جمهور نیز حق قانونی وی است. نمی توان وی را داخل رودخانه انداخت و بعد به بهانه عدم تنش در جامعه و تحریک احساسات بازار و مردم و ... از وی خواست که دست به سینه بنشیند. طبیعتا اگر رئیس جمهور بخواهد جواب سوال مجلس را بدهد ناگزیر است بخشی از واقعیتهای فعلی کشور را بیان کند. از میزان درآمدهای ارزی تا برخی مخارج و بعضی مشکلات برای تامین کالاها. همین مسئله به خودی خود باعث واکنش بازار خواهد شد و بار دیگر نوساناتی در قیمت ارز ایجاد میشود.
هر چند عده ای معتقدند که طرح سوال از رئیس جمهور با انگیزه شهرت طلبی برخی راه یافتگان بهارستان مطرح شده است ولی باز هم اکثر تحلیل گران واقع گرا بر این عقیده اند که بازی مجلس با محمود احمدی نژاد یک بازی دو سر باخت برای مجلس است.
پرده سوم
سوال مطرح می شود. رئیس جمهور پاسخ می دهد. رسانه ها و سیاسیون رئیس جمهور را برای خدشه وارد کردن به اتحاد قوا و ثبات کشور به باد دشنام و سرزش می گیرند و «شیپور عدم ایجاد تنش» را از سر گشادش می نوازند.
پی:
گاهی اوقات که به وضعیت مجلس (کنونی، سابق، اسبق)، نمایندگان راه یافته به آن و اختیارات فراوان و تاثیر گذار آنها فکر می کنم ...
این کاریکاتور هم جالب است. فتامل.

حیز انتفاع
بنابراین «فلان چیز دیگر قابل استفاده نیست» معادل تعبیر «فلان چیز از حیز انتفاع ساقط شده است» است.
یک تصور غلط در مورد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا
وقتی در خبرها می خوانید یا می شنوید که آرای اوباما و رامنی در نظرسنجی ها 48% به 47% است، ممکن است تعجب کنید که پس 5% باقی مانده چیست؟ آیا آرای باطله است!؟
تا به حال این طور تبلیغ می شد و ما هم تصور می کردیم که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تنها دو نامزد دارد: دموکرات و جمهوری خواه. از دوتایی "بوش" - "الگور" گرفته تا "اوباما"-"مک کین" و "اوباما"-"میت رامنی"ی کنونی. ولی واقعیت این است که همیشه علاوه بر دو نامزد مطرح دموکرات و جمهوری خواه نامزدهای دیگری هم وجود داشته و دارند. هر چند که میزان رای هر کدام از این نامزدها کمتر از 3-4% است ولی گاهی ممکن است همین میزان رای هم سرنوشت ساز بشود. مثلا در سال 2000 که رقابت دو نامزد اصلی یعنی بوش و الگور بسیار نزدیک بود، عدم حضور یکی از این کاندیداهای کم اقبال، می توانست موجب سرزیر شدن بخشی از آرا به سمت نامزد مغلوب شود و نتیجه ی انتخابات را به کلی تغییر دهد.
امسال هم علاوه بر این دو نامزد حزب های مطرح 4 کاندیدای دیگر حضور دارند، که در مجموع چیزی حدود 3-5% آرای کل را در نظرسنجی ها به خودشان اختصاص می دهند. البته وقتی خبرهای رسانه های مطرح خارجی را دنبال می کنند تقریبا اثری از نامزدهای دیگر نمی بینید. به عنوان مثال در سه مناظره ای که شبکه CNN برگزار کرده بود فقط نامزدهای دو حزب مطرح حضور داشتند و خبری از نامزدهای دیگر نبود.
در ضمن برخلاف گزاره ای که چند روز پیش در یکی از تحلیل های یک روزنامه داخلی ایران مطرح شده بود، نه تنها میت رامنی با اختلاف از اوباما عقب تر نیست، بلکه احتمال پیروزی وی نیز وجود دارد و تا الان رقابت این دو نامزد بسیار نزدیک بوده است و در مدت زمان باقیمانده ممکن است هر کدام از رقبا بتوانند برتری نسبی بر یکدیگر پیدا کنند.
پی: به طور کلی سیستم انتخابات آمریکا متفاوت و پیچیده است، اینکه رای های «الکتورال کالج» و رای های عادی مردم چیست و چه نقشی دارد؟ رای های ایالتهای مختلف چه وزنی دارد و چطور می تواند در پیروزی نامزدی تاثیر بگذارد؟ و ... .
افزونه: نام رقیب اوباما در سال 2008 را فراموش کرده بودم برای همین سری به صفحه ی ویکی پدیا زدم و دیدم نامش مک کین بود. ولی موقع نوشتن باز هم به غلط او را با دیک چنی اشتباه کردم که با تذکر "ناوی" متوجه اشتباه شدم.
این حال من بی توست
این نوشته با رمز محافظت می شود.
کتاب آه
نمی دانم چرا، ولی آمدن ذی الحجه بیش از آنکه ما را به یاد مناسک و وقوف و عید قربان و حج بیاندازد، پیش درآمد محرم است، آغاز هجرت امام حسین به سمت کوفه است، آنگاه که حج خویش را ناتمام گذاشت و پای در راه کربلا گذاشت.
پیش از آمدنم به اینجا، دوست عزیزی «کتاب آه» را به یادگار داد که ترجمه و بازخوانی «نفس المهموم» شیخ عباس قمی است که گویا از معتبرترین مقاتل موجود است. و اما آنچه «کتاب آه» را از سایر کتابهای مشابه متمایز می کند، قلم ادیبانه و بازنویسی کتاب به صورت یک خط ممتد حادثه ای است.
روایت ماجرای کربلا از شش ماه قبل تا چند ماه بعد از آن به صورت داستانی به هم پیوسته و در قالب جملات کوتاه و موجز و تاثیر گذار و بیان حرف های رد و بدل شده بین افراد دخیل در ماجرا، «کتاب آه» را در ردیف بهترین کتابهایی که خوانده اید قرار می دهد. خصوصا در این ایام که کم کم حادثه ها شروع می شوند، از خروج امام حسین به سمت کوفه، تا فرستادن مسلم ابن عقیل و کشته شدنش تا برسیم به دهمین روز از محرم. نویسنده کتاب میگوید: «کتاب آه شامل وقایع پس از بیعت مردم با یزید ابن معاویه تا بازگشتن خاندان حسین ابن على ـ بى او ـ به مدینه است.»
نه تنها برای جماعت کتاب خوان، بلکه برای افرادی که با کتاب غریبه هستند، حیف است که خواندن این کتاب را از دست بدهند؛ هم از جنبه ی مضمون و محتوا، و هم از جنبه نحوه نگارش و کشش بالای کتاب.
بازخوانی مقتل حسین ابن علی علیه السلام
ویرایش یاسین حجازی
579 صفحه (به پیوست واژه نامه و نقشه)
ناشر: موسسه فرهنگی جام طهور و موسسه انتشاراتی حکمت
چهار نکته در مورد مناظره انتخاباتی آمریکا
در آخرین مناظره انتخاباتی آمریکا، میت رامنی هنگامی که در مورد اهمیت سوریه صحبت می کرد گفت: «سوریه تنها متحد ایران در جهان عرب است، راه رسیدن ایران به دریا است...». البته این سوتی جناب رامنی بازتاب زیادی داشته است و نظرات کاربران در شبکه های اجتماعی هم جالب است.
ولی من یک لحظه یاد مناظره های انتخاباتی 88 افتادم. جایی که احمدی نژاد در جواب انتقاد کروبی به «خلیج الدول العربی» حسابی از خجالت وی در آمد و رخت بی سوادی او را روی بند آویزان کرد. با خودم فکر می کردم اگر اوباما هم ذره ای از ذکاوت و هوش احمدی نژاد را داشت، همانجا مچ آقای رامنی را می گرفت و کار را با یک ضربه فنی تمام می کرد تا دیگر نگران مدت زمان باقیمانده تا انتخابات نباشد.
دوم.
اینکه به آمریکا می گویند «استکبار جهانی» در طول مناظره ی کاندیداهای انتخابات آمریکا بی پرده و عریان مشخص بود. اصلا بوی گند و تعفن غرور و خودبرتربینی و کدخدا-پنداری این حضرات کاملا توی ذوق می زد. از تاکید بر نقش leadership آمریکا در منطقه و جهان و لزوم حفظ و ادامه آن گرفته تا تامین صلح جهانی.
مخصوصا آنجایی که جناب رامنی چیزی شبیه این گفت که «آمریکا مسئولیت دارد و این حق (privilege) را هم دارد که آزادی بیاورد و جهان را به سمت صلح ببرد» بنده را مجاب کرد تا چند فحش آب نکشیده و کشدار به این همه فیس و افاده ی آفایان تقدیم کنم.
سوم.
آنچه که به نظرم بسیار جالب توجه و رقت انگیز بود، مسابقه و تلاش هر دو کاندیدا برای اثبات جان نثاری و چاکری شان نسبت به اسرائیل بود. هر وقت که از لزوم تامین امنیت ملی آمریکا صحبت می شد پشتش بلافاصله اسرائیل را هم اضافه می کردند. هر وقت در مورد لزوم تجهیز آمریکا به سلاح نوین صحبت می شد پشت بندش اسرائیل هم لحاظ می شد و ... .
خلاصه با این اوصاف جمع بندی من به این صورت هست که اصولا مذاکره ایران و آمریکا و نزدیک شدنشان مسئله ای است که «هیچ گاه» اتفاق نمی افتد مگر اینکه ایران دوست اسرائیل باشد. بنابراین اگر صحبت های آقای احمدی نژاد در آمریکا چیزی جز نشان دادن حسن نیت به جهان و اتمام حجت بوده باشد، نشان از خام اندیشی دارد. فاصله ی ایران و آمریکا روز به روز بیشتر و فاصله شان با درگیری روز به روز کمتر می شود. هر دو کاندیدا برای خوش آمد اسرائیل قول تحریم های سخت تر و سنگین تر علیه ایران را دادند.
چهار.
نگاه آمریکا به سوریه در مناظره کاملا مشخص شد. بحث اصولا دموکراسی و آزادی و مردم و ... نیست. وقتی کاندیداها عملا می گویند که ما باید مخالفان مورد اطمینان را تسلیح کنیم تا اسد را پایین بکشند و به جای آن کسانی بیاند که دوست و متحد اسرائیل و آمریکا باشند یعنی چه؟ به فرض مردم سوریه اسد را نمی خواهند، ولی اگر طبق موازین دموکراسی به کسی رای دادند که 100 درجه از اسد ضداسرائیلی تر بود چه؟ اعتراف صریح کاندیداها تلاش برای جایگزینی اسد با افراد مورد وثوق آمریکا است.
لینک فیلم مناظره (البته اگه فیلتر نباشه)
دیگر وقتش رسیده بود که چیزی در مورد این وبلاگ بنویسم، شعر قیصر که « الف لام ميم از لبم ميتراود» را برداشتم. الان سالهای سال است که اینجا چیزهایی مینویسم، مقید نبودهام که چه بنویسم یا ننویسم، برنامهای برای آن نداشتهام. تقریبا هر چه نوشتهام به خاطر دغدغه یا فشاری بوده که در آن لحظه داشتهام. گویی گعدهای گرفتهایم با دوستان و از دردهایمان، از خاطراتمان، از نگرانیهایمان میگوییم.