هوای سفر
بین کوهنوردها، یکی از اسمهایی که برای قله توچال استفاده میشه «هفت ناز»ه. دلیلش را میگند اینه که تا وقتی به خود قله برسی، همین طور که بالا میری، قله هفت بار پشت شیبها قایم میشه و دوباره پیدا میشه. حالا شاید همین وجه تسمیه باعث شده باشه که اون جزایر فوق العاده در جنوب قشم را هم جزایر «ناز» بگند. اینکه احتمالا با هر جزر و مدی جزیره ها ریز آب قایم می شند و دوباره پیدا میشند.
هیچ وقت دست نداد که برم جنوب، بندر، هرمزگان. ولی نمی دونم چرا این روزها بدجوری هوس قشم کرده ام. اگر گوگل دروغ نگوید و قشم و جزایر نازش همین قدر آرام، وسیع، بی ریا و ساکت باشند این میل درونی کاملا قابل درک است. دوست دارم اگر عمری بود و باز برگشتم، این بار تنبلی را بگذارم کنار هر طور شده برم چند روزی کنار ساحل و آتش این حسرت جدید را خاموش کنم. یک روز هم کافی خواهد بود که صبح، ظهر و غروب و شب، بنشینم جایی شبیه اینجا و دریا را نگاه کنم.


+ نوشته شده در دوشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۳ ساعت 15:7 توسط فرزاد
|
دیگر وقتش رسیده بود که چیزی در مورد این وبلاگ بنویسم، شعر قیصر که « الف لام ميم از لبم ميتراود» را برداشتم. الان سالهای سال است که اینجا چیزهایی مینویسم، مقید نبودهام که چه بنویسم یا ننویسم، برنامهای برای آن نداشتهام. تقریبا هر چه نوشتهام به خاطر دغدغه یا فشاری بوده که در آن لحظه داشتهام. گویی گعدهای گرفتهایم با دوستان و از دردهایمان، از خاطراتمان، از نگرانیهایمان میگوییم.