خطر استبداد عوام!
نظر بندهی حقیر آن است که علیرغم آنکه طی سالیان اخیر و در میانه تحولات و رخدادهای گوناگون (از انقلاب اسلامی و ماجراهای بعد از آن گرفته تا دولت سازندگی و ماجرای دولت اصلاحات و سوم تیر و دولت احمدینژاد و وقایع پیش و پس از ۸۸) مردم و به خصوص جوانان ما رشد سیاسی و تجربیات ارزندهای را استصحال کردهاند، ولی همزمان سیاسیون و اصحاب قدرت علی الخصوص پارهای از آنها که تنها به واسطه رانت به نخجیرگاه سیاست ورود پیدا کردهاند هنوز لنگان لنگان در حال تعقیب قافلهی تحولات هستند و به قول معروف «کیلومترها عقباند». و شاید همین امر باشد که گاهی آنها به این طمع میاندازد که شاید بتوانند از خلال رخدادهای احتمالی آینده (نه الزاما نزدیک) صحنه را به گونهای مدیریت کنند که ایشان (سیدحسن خمینی) را در جایگاه ولایت فقیه بنشانند. غافل از اینکه ساحت اجتماعی و کشش سیاسی جامعه ایران به گونهای نیست که تحمل این درجه از آقازاده پروری را داشته باشد و هرچند خیل عظیمی از دلهای مشتاق به روح بلند امام خمینی در میان مردم وجود دارد، اما این بلندمرتبگی هرگز اجازهی این را نخواهد داد که لکهی موروثی بودن تنها پس از گذشت ۳-۴ دهه از عملی شدنش بر دامان ولایت فقیه بنشیند. و نظریهای که سلسلهی پادشاهی موروثی را با پشتوانهی چندهزار ساله قطع کرد، تنها پس از چند دهه خود حلقهی جدیدی بشود از همان سلسلهی پیشین، با رنگی دیگر و لعابی دیگر. و هرچقدر هم که دوستداران سیدحسن خمینی (از چپیهای خط امامی و نزدیکان بیت امام تا اصلاحطلبان حکومتی و حتی آقای هاشمی رفسنجانی) در باب کمالات علمی و اخلاقی و شخصیت جامعالاطراف و هوش استثنایی و ذوق بی نظیر ایشان مدیحهها و قصیدهها بسرایند، «عوام» را باور نمیشود که ایشان مستقل از نسب و ریشه و اتصال فامیلی به حضرت امام به چنین درجهای از کمالات و فضایل نایل شده باشند.
جناب آقای هاشمی رفسنجانی! آنچه که برای روز مبادا در آبنمک خوابانیدهاید، بر سر سفرهی عوام جایی ندارد، به مزاج عوام نمیسازد، بیشتر به همان قوهی هاضمه خواص میخورد.
دیگر وقتش رسیده بود که چیزی در مورد این وبلاگ بنویسم، شعر قیصر که « الف لام ميم از لبم ميتراود» را برداشتم. الان سالهای سال است که اینجا چیزهایی مینویسم، مقید نبودهام که چه بنویسم یا ننویسم، برنامهای برای آن نداشتهام. تقریبا هر چه نوشتهام به خاطر دغدغه یا فشاری بوده که در آن لحظه داشتهام. گویی گعدهای گرفتهایم با دوستان و از دردهایمان، از خاطراتمان، از نگرانیهایمان میگوییم.