الیک اشکو...
ادعونی استجب لکم ۱(بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را)
گفتی :
وإذا سألك عبادى عنى فإنى قريب اجيب دعوه الداع إذا دعان (هنگامی که بندگانم از تو درباره من سوال می کنند بگو من به آنها نزدیکم درخواست کسی که مرا می خواند را هنگام خواستن اجابت می کنم۲)
گفتم :
إلهي أنت كما أحب, فجعلني كما تحب (خدای من تو آن گونه ای که من دوست دارم مرا آنگونه قرار ده که دوست داری).
هنوز حتی آنگونه نیستم که خود دوست دارم.
خدایا چون سایه مرا ز خاک برگیر. گناهانم مرا زمین گیر کرده است.
خدایا گناهانم بین من و تو جدایی انداخته است. ای قریب ای نزدیک ترین به من، فاصله ها را بردار.
عمر بگذشت به بی حاصلی و بوالهوسی...۳
و ابلیت شبابی فی سکره التباعد منک۴.... جوانیم را در مستی ِدوری از تو گذراندم.
فرزاد اگر معامله ی حشر با علی(ع) است
شرم از رخ علی(ع) کن و کمتر گناه کن.۵
پشیمانم از کرده ی خویش. مرا ببخش که بخشش زیبنده ی توست. می دانم که گناهکاران را هم نمی رانی.
بیچارگان به دستگیری محتاج ترند.
نصیب ماست بهشت. ای خداشناس برو
که مستحق کرامت گناهکارانند.۶

پی نوشت:
۱ قرآن کریم-غافر ۶۰
۲ قرآن کریم-بقره ۱۸۶
۳ حافظ
۴ مناجات شعبانیه
۵ حاجب
۶ حافظ
دیگر وقتش رسیده بود که چیزی در مورد این وبلاگ بنویسم، شعر قیصر که « الف لام ميم از لبم ميتراود» را برداشتم. الان سالهای سال است که اینجا چیزهایی مینویسم، مقید نبودهام که چه بنویسم یا ننویسم، برنامهای برای آن نداشتهام. تقریبا هر چه نوشتهام به خاطر دغدغه یا فشاری بوده که در آن لحظه داشتهام. گویی گعدهای گرفتهایم با دوستان و از دردهایمان، از خاطراتمان، از نگرانیهایمان میگوییم.