یزد1
یک مطلب می خواهم درباره یزد بنویسم. شهری که بد جوری من را شیفته خودش کرده.
با مسجد جامع و امیر چخماق و بادگیرهایش.

+ نوشته شده در جمعه ۲۲ تیر ۱۳۸۶ ساعت 14:39 توسط فرزاد
|
دیگر وقتش رسیده بود که چیزی در مورد این وبلاگ بنویسم، شعر قیصر که « الف لام ميم از لبم ميتراود» را برداشتم. الان سالهای سال است که اینجا چیزهایی مینویسم، مقید نبودهام که چه بنویسم یا ننویسم، برنامهای برای آن نداشتهام. تقریبا هر چه نوشتهام به خاطر دغدغه یا فشاری بوده که در آن لحظه داشتهام. گویی گعدهای گرفتهایم با دوستان و از دردهایمان، از خاطراتمان، از نگرانیهایمان میگوییم.