خطاب به دوستان و دوستداران اصلاحات و جنبش سبز پیرامون اتفاقات جلسه استیضاح وزیر کار
بعد از اتفاقات دیروز برخی از فعالین و سمپات های جریان اصلاحات و فتنه بسیار ظفرمندانه بیان می کنند که «مگر ما همین حرفها را سال 88 نگفتیم؟». به عنوان مثال جناب سروش در صفحهی فیس بوکشان به این مضمون نوشته اند که «مگر میر حسین موسوی و مهدی کروبی نازنین در بهار 88 غیر از این می گفتند و شخصیت و روحیات احمدی نژاد را همان موقع تشخیص نداده بودند و از سر دلسوزی بانگ بر نیاوردند که امور کلان کشور بدست چنین کسی است و ماشین دولت به بیراهه می رود؟» یا برخی دیگر از سمپات ها نوشته بودند که یادش به خیر شخصی 4 سال پیش گفت ادب مرد به ز دولت اوست!
جنابان اصلاح طلب! عزیزان!
چند نکته خدمت شما باید عرض کنم، گوش کنید برایتان مفید است!
1- بله، شما تمام این نکات را سال 88 گفتید و به دلیل نبوغ سیاسی و قدرت پیش گویی نوستراداموس-گونه ی خود، تمام این مسایل را پیش بینی کرده و بانگ برآوردید. ولی در نهایت شما یک رای دارید و هر یک از مردم هم یک رای! در نهایت مردم تصمیم گرفتند که امور کلان کشور خود را به دست کسی بدهند که ماشین دولت را به بیراهه ببرد! مردم انتخاب کردند، شما چه حقی بیش از همان بانگ برآوردن و هشدار دادن داشتید که بخواهید به زور و ضرب، زمام مملکت را به دست خود و دوستان خوب بدهید؟ مگر قیم مردم هستید؟ مردم آن سال دوست داشتند که چنین شخصی اداره ی کشورشان را به عهده بگیرد، اگر زشت و بدبو و کوتوله و مستبد و بی اخلاق است، شما قبل از انتخابات مردم را آگاه کنید بعد از انتخابات دیگر حرف همان است که مردم گفتند. حالا ممکن است بهار سال بعد بخواهند رایشان را به کسی دیگر بدهند یا به کسی بدهند که راه همین دولت را ادامه بدهد.
2- چون شما خبر داشتید که روحیات احمدی نژاد به گونه ای است که سه سال بعد مجلس را برای چند ساعت به تشنج می کشد، برای رفع و دفع آن تصمیم گرفتید که زمام امور را از دستش خارج کنید و به همین دلیل هشت ماه تمام خیابان های تهران را شعله ور در آتش کردید و هشت ماه تمام برای کشور هزینه درست کردید و آرامش را از کل کشور گرفتید و چه دست و پاهایی که شکسته نشد و چه خونها که ریخته نشد و چه حرمتها که هتک نشد. چون به فرض مگس مزاحمی را روی پیشانی نظام دیدید، سنگ بر روی آن زدید! چه دلسوزانی هستید شما!
3- مگر از همین جنس اتهامات و ادعاهایی که احمدی نژاد دیروز مطرح کرد، خود شما در زمان قبل انتخابات و بعد از انتخابات در مورد وی، نزدیکان، بستگانش منتشر نکردید؟ مگر بعد از اینکه رهبر آب پاکی را روی دست دوستانتان ریخت که رای مردم را باطل نمی کنم، از همین نوع اتهامات و برخوردها با وی و خانواده و بستگانش نکردید؟ شما هم خودتان «روحیات احمدی نژادی!» کم ندارید.
4- حضرات اصلاحاتی!
حالا مگر چه اتفاقی افتاده است که این چنین ژست پیروزی گرفته اید؟ جلسه ی دیروز چه بحرانی به وجود آورد در کشور؟ و این اتفاق در مقایسه با بحرانی که شما در سال 88 به وجود آوردید چقدر قابل مقایسه است؟ و مگر فراموش کردید هنگامی که زمام امور دست خود شما و دوستانتان بود چه بر سر این ملک و مملکت می رفت؟ اتفاقات سال 76 تا 82 را فراموش کرده اید؟ آلزایمر گرفته اید؟ حوادث کوی دانشگاه 78، ترور حجاریان، داستان آغاجری، تحصن مجلس ششم، کنفرانس برلین، پرونده های امنیتی مختلف مانند نوارسازان و حوادث خرم آباد و هزاران هزار ماجرای دیگر را فراموش کرده اید؟ مگر نمی گفتید که در زمان اصلاحات هر 9 روز یک بحران؟
حالا چه اتفاقی افتاده است؟
اگر می بینید که برخی از دوستان ارزشی به اصطلاح ولایت مدار ضجه و مویه می کنند به این دلیل است که احمدی نژاد را به احمدی نژاد سال 84 تا 88 مقایسه می کنند. وگرنه این اتفاق با بحران ها و عدم آرامشی که کشور در دوره ی دوستان باکفایت شما تجربه کرد پشیزی هم نیست.
و اما دوستان عزیزی که در شبکه های اجتماعی طوفان به پا کرده اند که فلان شد و بهمان شد و خدا کند که فلان بشود و بهمان نشود! عزیزان! نگاهی به تاریخ کشور بیاندازید، اگر حوصله نداشتید همین تاریخ 76 به بعد را نگاه کنید تا معنای بحران را متوجه شوید. کشور و نظام و رهبری حوادث بزرگ و سنگینی را تجربه کرده اند. البته در مورد جلسه دیروز بحث زیاد هست و بی موضع نیستیم. مانند برخی نمایندگان اصولگرایان رهروان ولایت هم خوشحال نیستیم. ولی پیاز داغ ماجرا را زیاد نکنید.
دیگر وقتش رسیده بود که چیزی در مورد این وبلاگ بنویسم، شعر قیصر که « الف لام ميم از لبم ميتراود» را برداشتم. الان سالهای سال است که اینجا چیزهایی مینویسم، مقید نبودهام که چه بنویسم یا ننویسم، برنامهای برای آن نداشتهام. تقریبا هر چه نوشتهام به خاطر دغدغه یا فشاری بوده که در آن لحظه داشتهام. گویی گعدهای گرفتهایم با دوستان و از دردهایمان، از خاطراتمان، از نگرانیهایمان میگوییم.