آیا دوره ی احمدی نژاد گذشته؟
مدتی پیش آقای احمدینژاد، رئیس جمهور، به طور سرزده به عیادت ابوالفضل پورعرب رفته بود. ظاهرا در این دیدار مادر پورعرب خطاب به احمدینژاد گفته است که «ما خیلی ناراحتیم که دوره شما دارد تمام میشود». احمدینژاد به شوخی پاسخ تلخی داده است که «دوره ما خیلی وقت است تمام شده».
مدتها پیش که زمزمههای حضور مشایی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم مطرح بود، حمایت احمدینژاد از نامزدی وی نیز مطرح بود. با توجه به احتمال رد صلاحیت مشایی از سوی شورای نگهبان، تحلیلهای مختلفی در مورد واکنش احتمالی احمدینژاد به این رای ارائه میشد، از امکان استعفا گرفته تا استنکاف از برگزاری انتخابات.
به عقیدهی من اینگونه تحلیلها بیشتر از سوی مخالفان احمدینژاد و در جهت ساختن یک «لولوی ترسناک» از احمدینژاد ارائه میشود. همین گمانهزنیها توجیه و مجوزی میشود برای تخریبهای بیشتر احمدی نژاد در رسانههای خبری و البته در بین مردم.
در این چند روز حدس و گمانهایی در مورد تایید صلاحیت کاندیداها در سایتها و شبکههای اجتماعی رد و بدل میشود، در این بین رد صلاحیت مشایی قطعی تلقی میشود و شایعات پیرامون رد صلاحیت هاشمی هم به گوش میرسد. البته بیشتر نگرانیها و دغدغهها پیرامون رد صلاحیت هاشمی است. شخصا بر این باورم که این بازی «تایید میشود-رد میشود» در مورد هاشمی یک بازی برای قرار دادن هواداران وی در وضعیت «خوف و رجا» است تا بتوانند تنورشان را گرمتر کرده و هواداران را در چنان اشتیاقی نگه دارند که لحظهی اعلام تایید صلاحیت سجده شکر کنند.
حتی اگر به احتمال بسیار ضعیف، شورای نگهبان در اعلام اولیه اسامی، نام هاشمی را حذف کند، به احتمال بسیار قوی در اطلاعیهای تکمیلی نام وی را به لیست کاندیداهای قانونی اضافه خواهد کرد، آنهم قاعدتا به سفارش ولی فقیه.
با توجه به شواهد و قراین اگر قرار باشد در این مدت مخالفت، اغتشاش و اعتراضی به نتیجهی رد صلاحیتها انجام پذیرد، بیشک از طرف هواداران و اطرافیان آقای هاشمی خواهد بود که ظرفیت خود را در سال 88 نیز نشان دادهاند.
در آن سمت، واکنش احمدینژاد به رد صلاحیت مشایی از جنس نامه به رهبر و «درخواست ابطال نظر غیرقانونی شورای نگهبان و تایید صلاحیت مشایی» خواهد بود. واقعیت این است که حتی اگر محمود احمدی نژاد متمایل باشد که واکنشی شدیدتر یا عملی به نظر شورای نگهبان نشان دهد، از ابزار کافی و نیروی لازم و پیادهنظام مورد نیاز بی بهره است.
بدنهی اجتماعی وفادار به احمدی نژاد جزو طبقهی فعال اجتماعی نیست، بالعکس در مسایل سیاسی و اجتماعی بسیار منفعل هستند. پایگاه کنونی احمدینژاد در میان قشری است که بیشترین و بزرگترین ابزار اثرگذاری و مشارکتشان در سیاست همان تک رای روز انتخابات است. پراکندگی و موقعیت جغرافیایی آنها به گونهای نیست که بخواهند و بتوانند اعتراض خود را از طریق حضور خیابانی و اغتشاش نشان بدهند. حتی در صورت دعوت احمدی نژاد از هوادارانش برای نشان دادن واکنش، بسیاری از این هواداران از چنین دعوتی باخبر نخواهند شد. دولت و شخص احمدینژاد همیشه از ضعف رسانه رنج برده است و هیچ گاه رسانه های فراگیر و وفادار به خود نداشته است. لذا در صورتی که اتفاقی در شرف وقوع باشد، بخش وسیعی از علاقه مندان ایشان اصلا از آن مطلع نخواهند شد و فقط در حد شایعات غیررسمی چیزهایی می شنوند.
از طرف دیگر، بدنهی دولت به خصوص استانداریها و فرمانداریها به خوبی آگاهند که احمدینژاد دیر یا زود رفتنی است، «پلاکش عبور موقت است»، آنها سرنوشت خود را به هیچ وجه به احمدینژاد گره نمیزنند. فکر نان و آب پس از 24 خرداد 92 برایشان بسیار مهمتر و در اولویت است. لذا حتی در صورت استعفا یا عدم تمکین در برگزاری انتخابات، مجریان زحمت این کار را خواهند کشید. این مطلبی است که شخص احمدینژاد هم به خوبی از آن اطلاع دارد. تجربه نشان داده است که حتی افراد کابینهی وی که قاعدتا بایستی از نزدیکترین و وفادارترین یاران وی باشند، قدم به قدم به وی پشت کرده و در جبهه مقابل وی قرار می گیرند.
همین تنهایی در انبوه جمعیت است که احمدی نژاد را وادار به این اعتراف تلخ کرده که دوره ما خیلی وقت است گذشته است.
همین الان که قصد انتشار این مطلب را داشتم خبر رسمی رد صلاحیت هاشمی و مشایی منتشر شد.
دیگر وقتش رسیده بود که چیزی در مورد این وبلاگ بنویسم، شعر قیصر که « الف لام ميم از لبم ميتراود» را برداشتم. الان سالهای سال است که اینجا چیزهایی مینویسم، مقید نبودهام که چه بنویسم یا ننویسم، برنامهای برای آن نداشتهام. تقریبا هر چه نوشتهام به خاطر دغدغه یا فشاری بوده که در آن لحظه داشتهام. گویی گعدهای گرفتهایم با دوستان و از دردهایمان، از خاطراتمان، از نگرانیهایمان میگوییم.