منشور برادری دستاویزی برای بازگشت به فضای سیاسی

آقای مجید انصاری1 گفتگویی با سایت جماران داشته است که انگیزه ای شد برای نوشتن مطلب زیر:

در این گفتگو ایشان با استناد به نامه ای از امام (منشور برادری) سعی کرده است جریان متبوعش را به عنوان یکی از پایه های نظام معرفی کند که بایستی با آن "همزیستی مسالمت آمیز" کرد و در مسایل سیاسی آن را مشارکت داد و ... .

نمی خواهم به تک تک صحبتهای ایشان بپردازم بلکه میخواهم نقدی بر این عمل رندانه و شبهه تاریخی بزنم.

(البته جالب است که ایشان در همان حالی که دارد نامه ی امام را نقل می کند که در این نظام کسى یا گروهى خداى ناکرده بى‏جهت در فکر حذف یا تخریب دیگران برآید و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، حتماً پیش از آنکه به رقیب یا رقباى خود ضربه بزند به اسلام و انقلاب لطمه وارد کرده است [مشور برادری] و سعی می کند اینچنین القا کند که کسانی در صدد حذف و تخریب جریان متبوع وی هستند،  از همین ابزار برای تخریب و حذف جریان دولت استفاده می کند!! و با عباراتی مثل اینکه "بعضی از جریانات افراط گرا راه بنی امیه را می روند" و یا "جریان تمایمت خواه که با ابزار غیر اخلاقی به قدرت رسیده یا سعی می کند با ابزار غیر اخلاقی قدرت خودش را توسعه بدهد" و یا "جریاناتی انحرافی و مشکوک و تندرو در درون نظام هستند" رقیب را متهم و حذف کند! آفرین به این هوشمندی!)

و اما داستان:

پس از انشعاب در جامعه روحانیت مبارز در سال 66 و تشکیل مجمع روحانیون مبارز، جریانی که به عنوان انقلابیون شناخته می شدند، به دو گروه چپ و راست تقسیم شدند (هر چند گروه اول لفظ "چپ گرایی" را برای خود پذیرفته بودند ولی جریان مقابل هیچگاه این لفظ را برای خود نپذیرفت).

اختلافاتی که پیش از انتخابات مجلس سوم اوج گرفته بود و جدایی جامعه روحانیت و مجمع روحانیت را (البته با تایید امام ) در پی داشت، در سال 67 باعث شد که محمد علی انصاری نامه ای به امام بنویسد و در مورد این اوضاع از ایشان راهنمایی بگیرد (اینجا).

پاسخ امام به محمدعلی انصاری به منشور برادری شهرت یافت (صحیفه امام ج 21 ص 176). در این نامه، امام بحث مهمی درباره باز بودن باب اجتهاد در مسایل اسلامی و نظام مطرح می کند. همچنین از دو جریان عمده در کشور (چپ و راست) به عنوان "وفادارن به اسلام و قرآن و انقلاب"، "دلسوزان مردم و کشور"، "طرفدار استقلال مردم و کشور" یاد می کنند و تاکید می کنند که لازم نیست "همه افراد تابع محض يك جريان باشند".

ایشان همچنین تاکید می کند که "بايد از واسطه‏هايى كه فقط كارشان القاى بدبينى نسبت به جناح مقابل است، پرهيز نمود. شما آنقدر دشمنان مشترك داريد كه بايد با همه توان در برابر آنان بايستيد، لكن اگر ديديد كسى از اصول تخطى مى‏كند، در برابرش قاطعانه بايستيد".

این خلاصه ای بود از پیام امام. پیشنهاد می کنم برای اینکه دقیقتر با فضای نامه آشنا شوید متن کامل آن را مطالعه کنید.

اما در مورد صحبتهای آقای انصاری مطالبی به ذهنم رسید:

 --- ایشان نظرات مثبت امام را در مورد جریانهای سیاسی در آن مقطع ذکر کرده اند ولی ترجیح داده اند بخشهای دیگری از منشور برادری را مطرح نکنند. نامه ی امام بخشهای دیگری هم دارد؛ در این نامه به اصولی پرداخته میشود که شاخصه ی وحدت و برادری را نشان می دهد.: " هر دو جريان بايد با تمام وجود تلاش كنند كه ذره‏اى از سياست «نه شرقى و نه غربى جمهورى اسلامى» عدول نشود كه اگر ذره‏اى از آن عدول شود، آن را با شمشير عدالت اسلامى راست كنند."

--- امام در این نامه دو جریان سیاسی را به دوستی، برادری، تالیف قلوب، تلاش برای زدودن کدورتها توصیه می کند. . امام در توصیه ای دیگر می نویسد: "اگر در اين نظام كسى يا گروهى خداى ناكرده بى‏جهت در فكر حذف يا تخريب ديگران برآيد [...] به اسلام و انقلاب لطمه وارد كرده است"‏. ذکر این نکته بسیار ضروری است که پیش این، امام، دو جریان مهم سیاسی را و پس از آن یک جریان دیگر را از عرصه سیاسی حذف کردند.

جریان نهضت ملی و بازرگان اولین جریان بود. امام در مورد بازرگان تعبیرات مثبتی دارد که دست کمی از تعبیرات مثبت در منشور برادری ندارند: تعبیرهایی که نشان از " اعتماد به ايمان راسخ به مكتب مقدس اسلام"  و "اطلاع از سوابق در مبارزات اسلامى و ملى‏"2 داشته است. همچنین ایشان را " يك مردى صالح، متدين، عقيده مند به ديانت و امين و ملى و بدون گرايش به يك شيئى كه برخلاف مقررات شرعى است‏"3 معرفی می کنند (نظرات مثبت امام و حمایتهای ایشان و تعبیرهایشان در مورد بازرگان و دولت او بسیار است). هنگامی که بر سر لایحه قصاص آن ماجراها پیش آمد و و در قضایای دیگر مانند تسخیر سفارتخانه آمریکا کم کم کار به جایی رسید که امام این جریان را از صحنه سیاسی حذف کرد و حتی در نامه ای به وزیر کشور وقت حکم به عدم صلاحیت آنها برای فعالیت سیاسی داد.

جریان دوم هم جریان بنی صدر بود که در ابتدا مورد حمایت امام بود و در نهایت از صحنه سیاسی حذف شد.

حدود یک سال پس از نامه ی منشور برادری، امام قائم مقام خود را به آن صورتی که می دانید برکنار کردند و نشان دادند که اتحاد و برادری باید منطبق بر اصول مشخص باشد.


آقای انصاری در حالی رندانه و زیرکانه به سوابق گذشته ی دوستانش (محمد خاتمی، موسوی خوئینی‌ها، مهدی کروبی، میرحسین موسوی) اشاره می کند و آنها را مشمول منشور برادری می داند که ظاهرا فراموش کرده است که امام با افراد بزرگتری همچون آیت الله شریعتمداری، آیت الله منتظری، بنی صدر و بازرگان چه معامله و برخوردی کرد. و یا فراموش کرده اند که امام در پایان وصیت نامه شان حساب خود را با گذشته ی افراد تسویه کرده اند: "من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوسى و اسلام نمايى بعضى افراد ذكرى از آنان كرده و تمجيدى نموده‏ام، كه بعد فهميدم از دغلبازى آنان اغفال شده‏ام. آن تمجيدها در حالى بود كه خود را به جمهورى اسلامى متعهد و وفادار مى‏نماياندند، و نبايد از آن مسائل سوء استفاده شود. و ميزان در هركس حال فعلى او است‏"


پس از اتفاقات سال گذشته عده ای که احساس می کردند در حال حذف دموکراتیک از صحنه سیاسی هستند، دست به اقداماتی زدند که باعث شد روند حذفشان جنبه قانونی نیز بگیرد و تسریع شود. اکنون برای بازگشت به فضای سیاسی، به دستاویزهایی شبیه «منشور برادری» چنگ می زنند.

دکتر الهام در سخنانی گفته است که "برخي فكر مي‌كنند با هر ايده و تفكري سر جهيزيه نظام هستند". فکر می کنم یکی از مصادیقش همین جناب انصاری باشد که علیرغم تمام قانون شکنی ها، مخالفتها و معارضه ها فکر کرده اند که با استناد به منشور برادری، نظام پشت قباله شان است.

روی سخن امام در منشور برادری، کسانی هستند که دارای مشخصات ذکر شده در آن نامه هستند و نه اشخاصی که در آن برهه تاریخی مسئولیت داشته اند.


جناب آقای انصاری!

گفتید لب ببند که با هم برادریم

من یوسفم که است که با من برادر است؟


1- عضو مجمع روحانیون مبارز، نماینده مجلس، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان.

2- صحیفه امام

3- صحیفه امام ج 6 ص 58

4- شعر از محمد کاظم کاظمی

هر که غمت را خرید عشرت عالم فروخت

هلال ذی‌الحجه که آفتابی می‌شود، کاروان حجاج رو به سمت کعبه دارد.

کاروان دلهایمان اما، راهش را به سمت سرزمین دیگری جدا کرده است. عرفات عشق در کربلاست.

و آن حج نیمه تمام، روزی باید تمام شود ... .



بگذار این سالهای حرام بگذرد ... .