روابط ایران و غرب بعد از وقوع انقلاب اسلامی دچار تنش شد و به طور خاص خصومتی عمیق بین ایران و آمریکا شکل گرفت. اینکه دلایل و ریشههای این تخاصم چیست موضوع بحث نیست ولی آنچه که آمریکاییها به عنوان علل دل چرکینیشان از جمهوری اسلامی مطرح میکنند، شامل مواردی مانند اشغال سفارتخانهشان در تهران، کشتن اتباعشان در انفجار هتل ظهران عربستان، کشتن نیروهای نظامیشان در لبنان است. هر چند که به نظر میرسد دلایل محکم دیگری برای تنفر آمریکاییها از جمهوری اسلامی ایران وجود دارد.
در تمام این سالها چالشهای بسیاری بین ایران و آمریکا به وجود آمده که فراتر از محدودهی جغرافیایی دو کشور بوده است. از همان ابتدا مسئولین جمهوری اسلامی، آمریکا را متهم به تلاش برای تغییر حکومت در ایران کردهاند و برای این ادعا نیز دلایل و شواهد متعددی دارند. البته مقامات آمریکایی در اظهارات رسمی خود این اتهام را رد میکنند و انگیزهی خود از اعمال فشار بر ایران را وادار کردن این کشور برای انجام تعهدات بینالمللی و رفع نگرانی جامعهی جهانی اعلام میکنند.
یکی از حربههایی که آمریکا برای مهار ایران استفاده کرده است، وضع تحریمهای مختلف بوده است. علاوه بر تحریمهایی که از ابتدای انقلاب وضع شدهاند، تحریمهای جدید در سالهای اخیر حلقهی فشار بر ایران را تنگتر کرده است.این تحریمهای جدید هم تبادلات مالی بین ایران و دیگر کشورها را سخت -و حتی غیرممکن- کرده است و هم خرید نفت خام و محصولات پتروشیمی که بخش اصلی و عمدهی درآمد ارزی ایران را تشکیل میداده است را به شدت محدود کرده است. بخش عمدهای از مشکلات اقتصادی در یکی دو سال اخیر ناشی از تحریمهای مالی و نفتی بوده است که به بهانهی موضوع هستهای بر علیه ایران تصویب شدهاند. بالا رفتن نرخ ارز و طلا، کمبود برخی کالاهای اساسی، کسری بودجه و کاهش ذخایر ارزی از نتایج این تحریمها بوده است.
هر چند دولت یازدهم و رئیس آن از زمان فعالیتهای انتخاباتی شعار تعامل با غرب و تفاهم بر سر مسایل هستهای را میداد و آمریکاییها نیز از تغییر سیاست ایران در زمینهی هستهای و مسایل خارجی دیگر استقبال کردهاند، اما پیش از آنکه دولت جدید فرصتی پیدا کند، کنگرهی آمریکا آخرین گره تحریم را هم محکم زد. در این تحریم جدید کشورها موظفند در مدت یک سال و نیم واردات نفت ایران را به صفر برسانند. همزمان نمایندگان سنای آمریکا خواستار تشدید تحریمهای ایران شدند.
با توجه به تواناییها و ضعفهای اقتصاد ایران و همچنین تشدید تحریمها میتوان پیشبینی کرد که مشکلات اقتصادی به خصوص کسری بودجه دولت، کاهش ذخایر ارزی و کمبود کالاهای اساسی در آینده تشدید شود و فشار بیشتری را بر مردم وارد کند. تداوم این وضع به مدت چند سال باعث میشود که ایران نتواند توان دفاعی خود را بهبود دهد و حتی نتواند وضعیت نظامی فعلی خود را حفظ کند.
از طرف دیگر، رسانههای غربی کمکم شروع به تبلیغاتی علیه ایران کردهاند که مثلا ایران تا سال آینده به بمب اتم دست خواهد یافت. ظاهرا این خط خبری با پیشگامی والاستریتژورنال شروع شده و در آینده حتما خبرهایی از این دست بیشتر خواهیم شنید. و احتمالا آژانس هم در گزارشات خود این گمانهها و شایعهها را تایید ضمنی خواهد کرد.
در وضعیت کنونی، ایران از نظر سیاسی دچار ضعف است، از نظر اقتصادی دچار ضعف است و در صورت ادامهی این روند، ضعیفتر هم خواهد شد. حالا اگر آمریکا به راستی به دنبال تغییر حکومت در ایران باشد، چه فرصتی از این مناسبتر؟ در صورت تداوم تحریمها، مشکلات ایران به حدی حاد میشود که آمریکا راحتتر میتواند شر جمهوری اسلامی را برای همیشه از سر خودش کم کند.
حالا بگذارید صحنه را کمی از بالاتر نگاه کنیم، با ادامهی این وضعیت:
ایران برای تهیه مایحتاج اولیه مردم خود مشکل خواهد داشت، مردم از وضع موجود ناراضی خواهند بود،
به دلیل ضعف مالی توانایی به روز رسانی و حفظ قدرت دفاعی خود را ندارد، نمیتواند همپیمانان استراتژیک خود در منطقه را از نظر مالی و تسلیحاتی پشتیبانی کند، لذا خطری از جانب این متحدان برای آمریکا و اسرائیل وجود نخواهد داشت،
طبق ادعاهای آژانس، سرویسهای اطلاعاتی و رسانههای خبری شایعه میشود که ایران برنامهای جدی برای تولید سلاح هستهای آغاز کرده است.
اگر کمی به حافظهی خود فشار بیاوریم، این صحنه را قبلا در جایی دیگر دیدهایم؛ عراق. عراق چندین سال مورد تحریم بود، نفتش به فروش نمیرفت و فقط طی برنامهی «نفت در برابر غذا» برخی مواد غذایی و دارویی را وارد می کرد. صحنهای که برای ایران طراحی شده همان صحنه است، و تنها چیزی که آن را کامل میکند حملهی نظامی است. پیش از این برخی معتقد بودند که آمریکا از مدل جنگ سرد در زمان شوروی بر علیه ایران استفاده می کند و به عبارت دیگر، می خواهد مدل تجزیهی شوروی را در ایران پیاده کند، ولی ایران شوروی نبود. اکنون به نظر می رسد که مدل اشغال عراق سرلوحهی آمریکایی ها قرار گرفته است.
حال اگر فرضیات و دلایل بالا را بپذیریم، و اگر قبول کنیم که آمریکا به دنبال تغییر نظام است، چرا و به کدام دلیل از آمریکا انتظار داریم که در مذاکرات هسته ای با ایران تفاهم کند و تحریم ها را کاهش دهد؟
اصولا چه امتیازی از سوی ایران دارای چنین ارزشی است که آمریکا از خیر عراقیزه کردن ایران بگذرد و تحریمها را بردارد؟ حتی در بالاترین حد، اگر ایران از کل برنامهی هستهای خود دست بردارد، چه نفعی برای آمریکا هست که حاضر باشد تحریمها را لغو کند؟
در سمت مقابل، آیا دلیلی منطقی میتوان آورد که تغییر نظام الزاما به نفع آمریکا نیست و آمریکا چندان هم تمایلی به تغییر نظام ندارد؟
به نظر نگارنده، اگر ادعای مسئولین جمهوری اسلامی درست باشد و آمریکا به دنبال تغییر نظام است، ایران باید خود را برای حملهی نظامی آماده کند.