بسیجی اعزامی از برزیل

نیمه شب است. خلاصه کنم:

امروز همکار برزیلی دوباره گفت که امیدوارم آمریکا زمین بخورد و از هم بپاشد، همه را مجبور می کند که مانند او زندگی کنند و هر کسی مقاومت کند، مورد حمله قرار میگیرد. هر جا منافعش باشد از دیکتاتورها دفاع می کند.

خیلی دوست دارم که آمریکا شکست بخورد، همون طور که امپراطوریهای گذشته از بین رفتند.


خلاصه اینکه از اتاق کار ما در بلاد کفر صدای «مرگ بر آمریکا» به گوش می رسد. 

اگر ادعای مسئولین ایرانی درست باشد، ایران خود را برای جنگ آماده کند

روابط ایران و غرب بعد از وقوع انقلاب اسلامی دچار تنش شد و به طور خاص خصومتی عمیق بین ایران و آمریکا شکل گرفت. اینکه دلایل و ریشه‌های این تخاصم چیست موضوع بحث نیست ولی آنچه که آمریکایی‌ها به عنوان علل دل چرکینی‌شان از جمهوری اسلامی مطرح می‌کنند، شامل مواردی مانند اشغال سفارت‌خانه‌شان در تهران، کشتن اتباع‌شان در انفجار هتل ظهران عربستان، کشتن نیروهای نظامی‌شان در لبنان است. هر چند که به نظر می‌رسد دلایل محکم دیگری برای تنفر آمریکایی‌ها از جمهوری اسلامی ایران وجود دارد.

در تمام این سال‌ها چالش‌های بسیاری بین ایران و آمریکا به وجود آمده که فراتر از محدوده‌ی جغرافیایی دو کشور بوده است. از همان ابتدا مسئولین جمهوری اسلامی، آمریکا را متهم به تلاش برای تغییر حکومت در ایران کرده‌اند و  برای این ادعا نیز دلایل و شواهد متعددی دارند. البته مقامات آمریکایی در اظهارات رسمی خود این اتهام را رد می‌کنند و انگیزه‌ی خود از اعمال فشار بر ایران را وادار کردن این کشور برای انجام تعهدات بین‌المللی و رفع نگرانی جامعه‌ی جهانی اعلام می‌کنند.

 

یکی از حربه‌هایی که آمریکا برای مهار ایران استفاده کرده است، وضع تحریم‌های مختلف بوده است. علاوه بر تحریم‌هایی که از ابتدای انقلاب وضع شده‌اند، تحریم‌های جدید در سال‌های اخیر حلقه‌ی فشار بر ایران را تنگ‌تر کرده است.این تحریم‌های جدید هم تبادلات مالی بین ایران و دیگر کشورها را سخت -و حتی غیرممکن- کرده است و هم خرید نفت خام و محصولات پتروشیمی که بخش اصلی و عمده‌ی درآمد ارزی ایران را تشکیل می‌داده است را به شدت محدود کرده است. بخش عمده‌ای از مشکلات اقتصادی در یکی دو سال اخیر ناشی از تحریم‌های مالی و نفتی بوده است که به بهانه‌ی موضوع هسته‌ای بر علیه ایران تصویب شده‌اند. بالا رفتن نرخ ارز و طلا، کمبود برخی کالاهای اساسی، کسری بودجه و کاهش ذخایر ارزی از نتایج این تحریم‌ها بوده است.

هر چند دولت یازدهم و رئیس آن از زمان فعالیت‌های انتخاباتی شعار تعامل با غرب و تفاهم بر سر مسایل هسته‌ای را می‌داد و آمریکایی‌ها نیز از تغییر سیاست ایران در زمینه‌ی هسته‌ای و مسایل خارجی دیگر استقبال کرده‌اند، اما پیش از آن‌که دولت جدید فرصتی پیدا کند، کنگره‌ی آمریکا آخرین گره تحریم را هم محکم زد. در این تحریم جدید کشورها موظفند در مدت یک سال و نیم واردات نفت ایران را به صفر برسانند. هم‌زمان نمایندگان سنای آمریکا خواستار تشدید تحریم‌های ایران شدند.

 

با توجه به توانایی‌ها و ضعف‌های اقتصاد ایران و همچنین تشدید تحریم‌ها می‌توان پیش‌بینی کرد که مشکلات اقتصادی به خصوص کسری بودجه دولت، کاهش ذخایر ارزی و کمبود کالاهای اساسی در آینده تشدید شود و فشار بیشتری را بر مردم وارد کند. تداوم این وضع به مدت چند سال باعث می‌شود که ایران نتواند توان دفاعی خود را بهبود دهد و حتی نتواند وضعیت نظامی فعلی خود را حفظ کند.

از طرف دیگر، رسانه‌های غربی کم‌کم شروع به تبلیغاتی علیه ایران کرده‌اند که مثلا ایران تا سال آینده به بمب اتم دست خواهد یافت. ظاهرا این خط خبری با پیشگامی وال‌استریت‌ژورنال شروع شده و در آینده حتما خبرهایی از این دست بیشتر خواهیم شنید. و احتمالا آژانس هم در گزارشات خود این گمانه‌ها و شایعه‌ها را تایید ضمنی خواهد کرد.

 

در وضعیت کنونی، ایران از نظر سیاسی دچار ضعف است، از نظر اقتصادی دچار ضعف است و در صورت ادامه‌ی این روند، ضعیف‌تر هم خواهد شد. حالا اگر آمریکا به راستی به دنبال تغییر حکومت در ایران باشد، چه فرصتی از این مناسب‌تر؟ در صورت تداوم تحریم‌ها، مشکلات ایران به حدی حاد می‌شود که آمریکا راحت‌تر می‌تواند شر جمهوری اسلامی را برای همیشه از سر خودش کم کند.

 

حالا بگذارید صحنه را کمی از بالاتر نگاه کنیم، با ادامه‌ی این وضعیت:

     ایران برای تهیه مایحتاج اولیه مردم خود مشکل خواهد داشت، مردم از وضع موجود ناراضی خواهند بود،

     به دلیل ضعف مالی توانایی به روز رسانی و حفظ قدرت دفاعی خود را ندارد، نمی‌تواند همپیمانان استراتژیک خود در منطقه را از نظر مالی و تسلیحاتی پشتیبانی کند، لذا خطری از جانب این متحدان برای آمریکا و اسرائیل وجود نخواهد داشت،

      طبق ادعاهای آژانس، سرویس‌های اطلاعاتی و رسانه‌های خبری شایعه می‌شود که ایران برنامه‌ای جدی برای تولید سلاح هسته‌ای آغاز کرده است.

 

اگر کمی به حافظه‌ی خود فشار بیاوریم، این صحنه را قبلا در جایی دیگر دیده‌ایم؛ عراق. عراق چندین سال مورد تحریم بود، نفتش به فروش نمی‌رفت و فقط طی برنامه‌ی «نفت در برابر غذا» برخی مواد غذایی و دارویی را وارد می کرد. صحنه‌ای که برای ایران طراحی شده همان صحنه است، و تنها چیزی که آن را کامل می‌کند حمله‌ی نظامی است. پیش از این برخی معتقد بودند که آمریکا از مدل جنگ سرد در زمان شوروی بر علیه ایران استفاده می کند و به عبارت دیگر، می خواهد مدل تجزیه‌ی شوروی را در ایران پیاده کند، ولی ایران شوروی نبود. اکنون به نظر می رسد که مدل اشغال عراق سرلوحه‌ی آمریکایی ها قرار گرفته است.

 

حال اگر فرضیات و دلایل بالا را بپذیریم، و اگر قبول کنیم که آمریکا به دنبال تغییر نظام است، چرا و به کدام دلیل از آمریکا انتظار داریم که در مذاکرات هسته ای با ایران تفاهم کند و تحریم ها را کاهش دهد؟

اصولا چه امتیازی از سوی ایران دارای چنین ارزشی است که آمریکا از خیر عراقیزه کردن ایران بگذرد و تحریم‌ها را بردارد؟ حتی در بالاترین حد، اگر ایران از کل برنامه‌ی هسته‌ای خود دست بردارد، چه نفعی برای آمریکا هست که حاضر باشد تحریم‌ها را لغو کند؟

 

در سمت مقابل، آیا دلیلی منطقی می‌توان آورد که تغییر نظام الزاما به نفع آمریکا نیست و آمریکا چندان هم تمایلی به تغییر نظام ندارد؟

 

به نظر نگارنده، اگر ادعای مسئولین جمهوری اسلامی درست باشد و آمریکا به دنبال تغییر نظام است، ایران باید خود را برای حمله‌ی نظامی آماده کند.

یک تصور غلط در مورد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا

وقتی در خبرها می خوانید یا می شنوید که آرای اوباما و رامنی در نظرسنجی ها 48% به 47% است، ممکن است تعجب کنید که پس 5% باقی مانده چیست؟ آیا آرای باطله است!؟ 

تا به حال این طور تبلیغ می شد و ما هم تصور می کردیم که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تنها دو نامزد دارد: دموکرات و جمهوری خواه. از دوتایی "بوش" - "الگور" گرفته تا "اوباما"-"مک کین" و "اوباما"-"میت رامنی"ی کنونی. ولی واقعیت این است که همیشه علاوه بر دو نامزد مطرح دموکرات و جمهوری خواه نامزدهای دیگری هم وجود داشته و دارند. هر چند که میزان رای هر کدام از این نامزدها کمتر از 3-4% است ولی گاهی ممکن است همین میزان رای هم سرنوشت ساز بشود. مثلا در سال 2000 که رقابت دو نامزد اصلی یعنی بوش و الگور بسیار نزدیک بود، عدم حضور یکی از این کاندیداهای کم اقبال، می توانست موجب سرزیر شدن بخشی از آرا به سمت نامزد مغلوب شود و نتیجه ی انتخابات را به کلی تغییر دهد.

امسال هم علاوه بر این دو نامزد حزب های مطرح 4 کاندیدای دیگر حضور دارند، که در مجموع چیزی حدود 3-5% آرای کل را در نظرسنجی ها به خودشان اختصاص می دهند. البته وقتی خبرهای رسانه های مطرح خارجی را دنبال می کنند تقریبا اثری از نامزدهای دیگر نمی بینید. به عنوان مثال در سه مناظره ای که شبکه CNN برگزار کرده بود فقط نامزدهای دو حزب مطرح حضور داشتند و خبری از نامزدهای دیگر نبود.

در ضمن برخلاف گزاره ای که چند روز پیش در یکی از تحلیل های یک روزنامه داخلی ایران مطرح شده بود، نه تنها میت رامنی با اختلاف از اوباما عقب تر نیست، بلکه احتمال پیروزی وی نیز وجود دارد و تا الان رقابت این دو نامزد بسیار نزدیک بوده است و در مدت زمان باقیمانده ممکن است هر کدام از رقبا بتوانند برتری نسبی بر یکدیگر پیدا کنند. 

پی: به طور کلی سیستم انتخابات آمریکا متفاوت و پیچیده است، اینکه رای های «الکتورال کالج» و رای های عادی مردم چیست و چه نقشی دارد؟ رای های ایالتهای مختلف چه وزنی دارد و چطور می تواند در پیروزی نامزدی تاثیر بگذارد؟ و ... .


افزونه: نام رقیب اوباما در سال 2008 را فراموش کرده بودم برای همین سری به صفحه ی ویکی پدیا زدم و دیدم نامش مک کین بود. ولی موقع نوشتن باز هم به غلط او را با دیک چنی اشتباه کردم که با تذکر "ناوی" متوجه اشتباه شدم.

چهار نکته در مورد مناظره انتخاباتی آمریکا

اول.

در آخرین مناظره انتخاباتی آمریکا، میت رامنی هنگامی که در مورد اهمیت سوریه صحبت می کرد گفت: «سوریه تنها متحد ایران در جهان عرب است، راه رسیدن ایران به دریا است...». البته این سوتی جناب رامنی بازتاب زیادی داشته است و نظرات کاربران در شبکه های اجتماعی هم جالب است.

ولی من یک لحظه یاد مناظره های انتخاباتی 88 افتادم. جایی که احمدی نژاد در جواب انتقاد کروبی به «خلیج الدول العربی» حسابی از خجالت وی در آمد و رخت بی سوادی او را روی بند آویزان کرد. با خودم فکر می کردم اگر اوباما هم ذره ای از ذکاوت و هوش احمدی نژاد را داشت، همانجا مچ آقای رامنی را می گرفت و کار را با یک ضربه فنی تمام می کرد تا دیگر نگران مدت زمان باقیمانده تا انتخابات نباشد.


دوم. 

اینکه به آمریکا می گویند «استکبار جهانی» در طول مناظره ی کاندیداهای انتخابات آمریکا بی پرده و عریان مشخص بود. اصلا بوی گند و تعفن غرور و خودبرتربینی و کدخدا-پنداری این حضرات کاملا توی ذوق می زد. از تاکید بر نقش leadership آمریکا در منطقه و جهان و لزوم حفظ و ادامه آن گرفته تا تامین صلح جهانی.

مخصوصا آنجایی که جناب رامنی چیزی شبیه این گفت که «آمریکا مسئولیت دارد و این حق (privilege) را هم دارد که آزادی بیاورد و جهان را به سمت صلح ببرد» بنده را مجاب کرد تا چند فحش آب نکشیده و کشدار به این همه فیس و افاده ی آفایان تقدیم کنم.


سوم.

آنچه که به نظرم بسیار جالب توجه و رقت انگیز بود، مسابقه و تلاش هر دو کاندیدا برای اثبات جان نثاری و چاکری شان نسبت به اسرائیل بود. هر وقت که از لزوم تامین امنیت ملی آمریکا صحبت می شد پشتش بلافاصله اسرائیل را هم اضافه می کردند. هر وقت در مورد لزوم تجهیز آمریکا به سلاح نوین صحبت می شد پشت بندش اسرائیل هم لحاظ می شد و ... .

خلاصه با این اوصاف جمع بندی من به این صورت هست که اصولا مذاکره ایران و آمریکا و نزدیک شدنشان مسئله ای است که «هیچ گاه» اتفاق نمی افتد مگر اینکه ایران دوست اسرائیل باشد. بنابراین اگر صحبت های آقای احمدی نژاد در آمریکا چیزی جز نشان دادن حسن نیت به جهان و اتمام حجت بوده باشد، نشان از خام اندیشی دارد. فاصله ی ایران و آمریکا روز به روز بیشتر و فاصله شان با درگیری روز به روز کمتر می شود. هر دو کاندیدا برای خوش آمد اسرائیل قول تحریم های سخت تر و سنگین تر علیه ایران را دادند.


چهار.

نگاه آمریکا به سوریه در مناظره کاملا مشخص شد. بحث اصولا دموکراسی و آزادی و مردم و ... نیست. وقتی کاندیداها عملا می گویند که ما باید مخالفان مورد اطمینان را تسلیح کنیم تا اسد را پایین بکشند و به جای آن کسانی بیاند که دوست و متحد اسرائیل و آمریکا باشند یعنی چه؟ به فرض مردم سوریه اسد را نمی خواهند، ولی اگر طبق موازین دموکراسی به کسی رای دادند که 100 درجه از اسد ضداسرائیلی تر بود چه؟ اعتراف صریح کاندیداها تلاش برای جایگزینی اسد با افراد مورد وثوق آمریکا است.


لینک فیلم مناظره (البته اگه فیلتر نباشه)

اهتزاز پرچم ایران در آمریکا؛ خوب یا بد؟

چندی پیش  مطلبی تحت عنوان «تجاوز به خاک کشور مسئله نیست! احمدی نژاد مسئله است!» نوشتم و در پرده اول آن اشاره کردم که وضعیت داخلی آمریکا و کشورهای غربی در حال نزدیک و شبیه شدن به فضای این کشورها پیش از حمله به عراق و افغانستان است. در آن مطلب ذکر کرده بودم که برخی رسانه های داخلی ( و خارجی وابسته به ایران) دچار سوء برداشت از این وضعیت شده اند و به خیال نفوذ انقلاب اسلامی و ایران در قلوب مردم آمریکا گرفتار نوعی حس ظفرمندی و فتح شده اند. 

امروز بار دیگر مطلبی دیدم در سایت رجانیوز تحت عنوان «اهتزاز پرچم ایران در مقابل محل برگزاری نشست "آیپک"» که در آن فیلمی از گزارش شبکه پرس تی وی قرار داده شده بود و در این فیلم معترضان آمریکایی را در حال اعتراض به سیاستهای جنگ افروزانه آمریکا نشان می داد و یکی از معترضین نیز در حال حمل پرچم ایران بود. در یک صحنه از این فیلم، پلاکاردی وجود داشت که به نظرم تا حدی صحت ادعای قبلی ام را نشان می داد.

همان طوری که مشاهده می کنید، در این پلاکارد نوشته شده است:

«They lied about Iraq. They're lying about Iran» یعنی آنها در مورد عراق دروغ گفتند، آنها در مورد ایران دروغ می گویند.

برای این معترضان، ایران با عراق فرقی ندارد. اعتراض آنها به جنگ است.

البته از آنجایی که عده معترضان اندک است می توان امیدوار بود که هنوز کمی تا داغ شدن تنور جنگ فاصله داریم.